چهل روز است هر سبزه میروید، هر گل میشکفد، هر چشمه میجوشد و حتی خورشید در طلوع و غروب سوگوار مظلوم قربانگاه عشق است. چهل روز است که انقلاب از زیر خاکستر قلبها شراره میزند.
آنان که رنج بزرگ پیمانشکنی بر جانشان پنجه میکشد و همه آنان که شاهد مظلومیت کاروان تازیانه و اشک و اندوه بودند، و همه آنان که وقتی به کربلا رسیدند که تنها غبار صحنه جنگ و بوی خون تازه و دود خیمههای نیمسوخته دیدند اینک برآشفتهاند، بر خویش شوریدهاند، شلاق اعتراض بر قلب خویش میکوبند و اسب جهاد زین میکنند.
چهل روز است که یزید جز رسوایی ندیده و جز پتک استخوانکوب فریاد نشنیده. چهل روز است استبداد بر خود میپیچد و حق در سیمای کودکانی داغدار و دیدگانی اشکبار و زنانی سوگوار رخ نموده است.
اینک هنگامه بلوغ ایثار است. هنگامه برداشتن بذری است که در تفتیدهترین روز در صحرای طف در خاک حاصلخیز قتلگاه افشانده شد.
حکیم منصور بن حسن، معروف به ابوالقاسم فردوسی سال ۳۲۹ در روستای باژ، شهر توس، واقع در حومه مشهد (خراسان) چشم به جهان گشود. حکیم فردوسی به طبقه دهقانان (دهگان) تعلق داشت. این طبقه بر خلاف امروز، دارای ملک و زمین های کشاورزی بودند. این مالکیت یکی از منابع ثروت در آن روزگار به شمار می آمد. این منبع ثروت برای فردوسی بسیار مهم بود زیرا وقتی که به کمک دانش و توانایی های فردی او آمد، توانست اثری ماندگار و بی همتا مانند شاهنامه را بیافریند؛ اثری که یکی از اسناد هویت فردی و اجتماعی و تاریخی ایرانیان به شمار می آید. بنابراین فردوسی هر آنچه از مال و ثروت که داشت برای آفرینش شاهنامه هزینه کرد به اندازه ای که حتی در واپسین سال های عمر به رنج و تنگدستی گرفتار شد، اما تسلیم افراد سودجو مثل محمود غزنوی نشد. موضوعی که دستاویزی برای تخریب شخصیت فردوسی شده مبنی بر این که وی می خواسته شاهنامه را به محمود غزنوی بفروشد. در واقع هدف فردوسی حفظ و نگهداری شاهنامه از خطر نابودی بود که ممکن است تصمیم گرفته باشد آن را به کتابخانه دربار غزنوی بدهد، اما پس از برخورد بیخردانه محمود غزنوی از این تصمیم خود منصرف شده است. به هر حال، اوج هنر فردوسی در آفرینش اثری است که در آن از نیازهای اساسی بشر سخن به میان آمده، افزون بر این تاریخ و زبان و هویت ایرانیان هم به این وسیله از خطر فنا حفظ شده است.
در این خاک زرخیز ایران زمین نبودند جز مردمی پاک دین
همه دینشان مردی و داد بود وز آن کشور آزاد و آباد بود
چو مهر و وفا بود خود کیششان گنه بود آزار کس پیششان
همه بنده ناب یزدان پاک همه دل پر از مهر این آب و خاک
پدر در پدر آریایی نژاد ز پشت فریدون نیکو نهاد
بزرگی به مردی و فرهنگ بود گدایی در این بوم و بر ننگ بود
کجا رفت آن دانش و هوش ما که شد مهر میهن فراموش ما
که انداخت آتش در این بوستان کز آن سوخت جان و دل دوستان
چه کردیم کین گونه گشتیم خار؟ خرد را فکندیم این سان زکار
نبود این چنین کشور و دین ما کجا رفت آیین دیرین ما؟
به یزدان که این کشور آباد بود همه جای مردان آزاد بود
در این کشور آزادگی ارز داشت کشاورز خود خانه و مرز داشت
گرانمایه بود آنکه بودی دبیر گرامی بد آنکس که بودی دلیر
نه دشمن دراین بوم و بر لانه داشت نه بیگانه جایی در این خانه داشت
از آنروز دشمن بما چیره گشت که ما را روان و خرد تیره گشت
از آنروز این خانه ویرانه شد که نان آورش مرد بیگانه شد
چو ناکس به ده کدخدایی کند کشاورز باید گدایی کند
به یزدان که گر ما خرد داشتیم کجا این سر انجام بد داشتیم
بسوزد در آتش گرت جان و تن به از زندگی کردن و زیستن
اگر مایه زندگی بندگی است دو صد بار مردن به از زندگی است
بیا تا بکوشیم و جنگ آوریم برون سر از این بار ننگ آوریم
هــمــانا که آمــد شــما را خبـــــر / که مــــا را چه آمد ز اخـــــــتر به ســـر
از این مار خوار اهریمن چهـــرگان / ز دانایی و شــــــــرم بــــی بهرگـــــان
نه گنج و نه نام و نه تخت و نـــژاد / همی داد خواهند گیتـــــــی به بــــاد
از این زاغ ســاران بی آب و رنــگ / نه هوش و نه دانش نه نام و نه ننگ
هم آتـــــش بــمردی به آتشـــکده / شــــدی تیره نوروز و جــــــشن سده
نه تخت و نه دیهیم بینی نه شهر / ز اخــــــتر هـــــمه تــــازیان راست بر
برنــجـــد یکی دیــــگـری برخــــورد / بــــداد و بــــبـــخش هـــــــمی ننگرد
پیاده شود مـردم جـــنگ جــــــوی / سوار آنک لاف آرد و گفـت و گـــــــوی
شود خار هر کـس که بد ارجــمند / فرومـــــایـــه را بــخـــت گــــــــردد بلند
کشاورز جنگی شـود بـــی هــنــر / نــــژاد و بـــــــزرگی نـــــــیـــــاید به بر
ربــایــد هـمی این از آن آن از این / ز نـــفـــریــــن نــــدانــنـــــــد باز آفرین
هــمــه گنــج ها زیر دامــن نــهنـد / بـــمیــــرند و کوشش به دشمن نهند
زیان کسان از پـــی سـود خویش / بــــجــویــنـــد و دیــن انــدر آرند پیش
بــریــزند خــون از پــی خواســتــه / شــود روزگــار مــهــان کـــــــــــاسته
ز شیـر شـتر خـوردن و سـوسـمار / عــــرب را به جــایی رسیدسـت کار
که تـــــاج کیــــانــــــی کـــنـــد آرزو / تــفــو بــر تــو ای چــرخ گـــردون تفو
همه بوم ایـران تو ویـــران شــمـــر / کــنام پـلــنگان و شــیــران شــمــر
پـــــر از درد دیـــــــدم دل پارســـــا / که اندر جـــهــان دیـــو بــد پادشـــاه
نــــمانــیــم کـیـن بوم ویــران کنند / هــمــی غــارت از شــهـر ایران کنند
نـــــخوانـنـد بر ما کــــسـی آفــرین / چـــو ویـــران بود بوم ایـــران زمـــین
دریغ است ایران که ویـــران شـــود / کـــنــام پــلنــگان و شــیران شـــود
همه سربه سر تن به کشتن دهیم / از آن به که ایران به دشمن دهیم
چو ایـــران مبـــــاشد تــــن من مباد / در این مرز و بوم زنده یک تن مباد
بر ایــــن نـــــامه بـَـر ســـالها بگــذرد همی خـــواند آنکــس کــه دارد خِـرد
بنـــــاهـــای آبــــــــاد گـــردد خــــراب ز بـــــــاران و از تــــابــــــش آفـــتــاب
پی افگـــنـدم از نظــم کاخی بلـــــند کــــــه از باد و بارانــــــش ناید گرـــزند
هر آنکس که دارد هُش و رای و دین پـــس از مــــرگ بر من کنـد آفریــــن
از آن پـــس نمیــرم که من زنـــدهام که تخم سخـــن مــــن پـراکـنـــدهام
روحت شاد فردوسی
سلامی چو نورِ دل پارسایان
خجسته روز و هفته ی نورآوران و روشنی بخشانِ جان، بر شما فرّخ دلانِ فرخنده پیام ، آموزگاران مهربان و دبیران ارجمند،همراهان همیشگی پهنه ی فکر و فرهنگ گرامی باد و یاد استاد شهید مرتضی مطهری، تا هماره مانا باد.
می توان در سایه آموختن/گنج عشق جاودان اندوختن
از پدر گر قالب تن یافتیم/ از معلم جان روشن یافتیم
یک پدر، بخشنده ی آب و گل است/ یک پدر ، روشنگر جان و دل است
استاد شهریار
صد نوا خیزد ز نای نینوایت یا حسین
نغمه های عشق باشد در نوایت یا حسین
می زند آتش به قلب دوستانت دم به دم
داستان جانگداز کربلایت یا حسین
فرا رسیدن اربعین حسینی تسلیت باد
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
از یمن تربت شه کرب و بلا کنند
آنان که دیده اند ضریح حسین را
آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند؟
در حسرت زیارت تو عاشقان تو
در روضه، جای صحن و سرایت صفا کنند
جا مانده های قافله ی اربعین تو
آقا! دوای درد و دل خود کجا کنند؟
جا تنگ بوده است و یا ما اضافه ایم
مردم به چشم طعنه نگاهی به ما کنند
باشد حسین؛ کرب و بلا مال خوبها
بدها بگو ،که عقده دل با چه وا کنند
ما با دل شکسته ولی می رویم تا
ما را غبار صحن و سرای رضا کنند ...
همه دارند به پابوسی تو می آیند ،طبق معمول من بی سرو پا جاماندم
ارباب بی کفنم!!! در حسرت دیدار تو آواره ترینم
هر چند که تا منزل تو فاصله ای نیست،فاصله ای نیست....
میلاد امام حسین(ع) *امام سجاد(ع)*حضرت ابوالفضل(ع)*حضرت علی اکبر(ع)
و
مهدی موعود امام زمان(عج)مبارک
تسلیت به آحاد ملت سربلند ایران اسلامی ،همکاران ارجمندو دانش آموزان عزیزم:
در وصف غمت چه گویم یا زینب؟؟؟؟
آه ای صبور قافله ی غم سفر بخیر
راوی روضه های محرم سفربخیر
خلوت نشین نیمه شب ندبه هایاشک
دلگیر بغض های دمادم سفربخیر....
یکسال ونیم غربت و دلتنگی وفراق
یکسال ونیم گریه ی نم نم سفربخیر
ای شاهـــــد مراثی گودال قتلــــگاه
ای وارث مصیبت اعظم سفربخیـــر
بغض غریب خاطره های کبودِشام
امن یجیب کوچه ی ماتم سفربخیر
روی کبود ونیلی وآشفته ی به فراق
موی سپیدو خاکی و درهم سفربخیر
زلفی بخون نشسته سرِنیزه ها رهاست
بانو به زیر سایه ی پرچم سفر بخیــر
نردبانی برای بالا رفتن
پدر ، یعنی نردبان قابل اعتماد و محکم و نستوه که راحت قدم هایت را بر این نردبان مقاوم بگذاری و
پله های
موفقیت و سربلندی را بپمایی و به بالاترین درجات عروج نمایی.
پدر، يعني آرامش. ولي خانه ات بر آن ستون استوار است. روزها و روزهاي ابرها پنهان شده و تو، او را نمي بيني. کمي سخت است؛ اما سخت شيرين. که در آينده جا مانده اند. پينه هايش ديده نشود. و جاده اي بي انتها در چشم، که هميشه متروک مي ماند، که هميشه بي عابر. جامعه، بريدن در ميان جامعه، خم شدن در ميان جامعه، اما ايستادن در ميان خانه، استوار، بي تکان، بي لرزه. اما به دل مي نشينند. ترک مي کني، به مقصد جايي دور و راه را بيشتر از او رفته اي. خانه تعريف و تعبير و تفسير و تصويري ندارد، هيچ.
در روایات اسلامی نیکی به پدر و مادر و رعایت احترام آنها بزرگترین و مهمترین تکلیف الهی معرفی شده و تأکیدی که در فرهنگ اسلامی و سفارشهای ائمه (ع) به این موضوع شده در کمتر مسئلهاى دیده مىشود.
پدر، يعني امنيت.
...
پدر، يعني خانه ات، ستوني دارد که نمي داني،
پدر، يعني ستاره اي که مي درخشد، اما پشت ابرهاي
پدر، يعني مهري که کمي زمخت است،
پدر، يعني آينده، يعني نگاه به آينده، يعني نگراني هايي
پدر، يعني دست هايي که پينه بسته اند، حتي اگر
پدر، يعني کيسه اي از خوراکي و ميوه و ... در دست
پدر، يعني رفتن به ميان جامعه، خسته شدن در ميان
پدر، يعني سکوت.
پدر، يعني حرف هاي نگفته.
پدر، يعني همه نگراني هايي که هيچ گاه به لب نمي آيند،
پدر، يعني نگاهي ملتمسانه و بي دفاع؛ آنگاه که او را
پدر، يعني معدن رازهاي سر به مهر فراوان
پدر، يعني راه، وقتي که حس مي کني مسافري شده اي
پدر، يعني ديواري بزرگ، که خانه را پوشانده؛ که اگر نباشد،
امام رضا (ع) در بیانی جامع در مورد ارزش احترام به پدر می فرمایند: خداوند متعال فرمان داده سه چیز همراه سه چیز دیگر انجام گیرد : اول،به نماز همراه زکات فرمان داده است، پس کسی که نماز بخواند و زکات نپردازد نمازش نیز پذیرفته نمیشود. دوم،به سپاسگزاری از پدر و مادر فرمان داده است، پس کسی که از پدر و مادرش سپاسگزاری نکند، خدا را شکر نکرده است و سوم به تقوای الهی فرمان داده و به صلهی رحم، پس کسی که صلهی رحم انجام ندهد تقوای الهی را هم بجا نیاورده است.(1)
امام رضا(ع) همچنین ضمن هشدار نسبت به عاقبت بدرفتاری با پدر و مادر فرمود: رسول خدا(ص) فرمود: نسبت به پدر و مادر نیکوکار باش تا پاداش تو بهشت باشد ولی اگر عاقّ آنها شوی جهنمی خواهی بود.(2)
امام رضا(ع) طی نوشته ای که برای مأمون فرستاد هم نیکی به پدر و مادر را مورد اشاره قرار داده و می نویسند: نیکی به پدر و مادر واجب و لازم است اگر چه مشرک و کافر باشند، ولی در معصیت خدا نباید اطاعتشان کرد.(3)
امام رضا علیه السلام ضمن توصیه به پیروی از پدر نسبت به جایگاه و حق پدر بر فرزند همواره مردم را نسبت به رعایت احترام پدر سفارش میکرد و حرمت آنان را یادآور میشد. از این رو، در سخنان ارزشمند خود میفرماید:
باید از پدر اطاعت کنی و نسبت به او نیکویی نمایی و در برابرش تواضع و خضوع کرده و به بزرگی از او یاد کنی و مورد تمجید و تعریف قرارش دهی و در محضرش آهسته سخن گویی؛ چرا که پدر اصل و ریشه فرزند است و فرزند بخشی از اوست. اگر پدر نبود، فرزند هم نبود.
ای فرزندان! با قدرت و توانایی خداوند متعال، دارایی و شرافت و جانتان را در راه به دست آوردن خشنودی پدران به کار گیرید. به راستی که از رسول خدا (که درود خدا بر او و بر خاندانش باد) روایت میکنم که آن حضرت فرمود:
خود و دارائیت به پدرت تعلق دارید. بنابراین خود و ثروت خویش را فدای پدرت نما و در راه خشنودیش به مصرف برسان و در حال زندگی وی از آنان پیروی کنید و به آنان احسان و نیکی نمایید و پس از مرگشان با طلب بخشش و رحمت از خداوند به آنان رحم کنید. چرا که از رسول خدا (که درود خدا بر او و بر خاندانش باد) نقل شده که فرمود:
هر کس به پدرش در حال حیات و زندگیش نیکی و احسان کند، ولی پس از مرگش او را از دعای خیر فراموش نماید، خداوند او را عاق و نافرمان مینامد.نردبانی برای بالا رفتن
ماه رجب
ماه رجب از ارزش و شرافت بسيار بالايي برخوردار است و اين شرافت
و ارزش بدان دليل است كه اين ماه يكي از ماههاي حرام و يكي از
زمان هاي ويژه دعا است. در اين ماه پر فضيلت روزه و شب
زنده داري بسيار مورد تاكيد و سفارش قرار گرفته است.
ازرسول خدا روايت شده است : ماه رجب ماه بزرگ خداست
و ماهي در حرمت و فضيلت به آن نمي رسد و رجب ماه خداست
و شعبان ماه من است و ماه رمضان ماه امت من است.
ايام البيض
روز سيزدهم رجب اول ايام البيض است و ثواب بسياري براي روزه
اين روز و دو روز بعد وارد شده است . اين روز مقارن است
با ولادت با سعادت حضرت علي (ع) در ميان خانه كعبه معظم.
السلام علیک یا ابا جعفر یا محمد بن علی ایها الباقر یابن رسول الله
انا توجهنا واستشفعنا وتوسلنا بک الی الله و
قدمناک بین یدی حاجاتنا یا وجیها عندالله اشفع لنا عندالله
خورشید پنجم
گرامی وارثِ محمودِ احمـــد
امام باقری، نامت محمّـــد
فروزان اختــری برتر ز انجــم
تو فخر عترتی، خورشید پنجم
امام، حجّتی، دریای علمی
كرامت گستری، زیبای حلمی
امام و حجّت اهل یقینی
فروغ آسمان، مهر زمینی
گشادی بال دانش بر سر ما
گشودی راه دین در باور ما
از آن موجی كه از علم تو برخاست
شریعت زنده و اسلام برجاست
ز دریای تو خیزد موج دانش
درخشد نام تو بر اوج دانش
چشد هركس نم از دریای علمت
سر ایمان نهد بر پای علمت
كدامین حوزه بی ابر تو بارد؟
فقاهت هرچه دارد، از تو دارد
فضیلت، جرعه نوش و مست جامت
حقیقت، سر خوشِ صهبای نامت
تقدیم به معلمان سراسر کشور
نامه ای بدون نقطه که به مناسبت سالگرد شهادت استاد بزرگوار مرتضی مطهری و روز معلم در تجلیل از مقام شامخ معلمان سراسر کشور تقدیم به آموزگاران و معلمان متعهد و ساعی کشورمان می شود:
اسم دادار عالم را در اول کلام می آورم روح مطهر امام راحل، صدر کامل، اسوه و الگوی معاصر در سرای دائمی، مسرور که او رعد آسا علم اسلام، عالِم علم و مردم اُمی را در همه عالم آگاه کرد. ولی امر اسلام اطال اللهُ عُمرَهُ که راه اسلامی امام راحل را مصمم می رود.
مسرورم که همگام و همراه همه آحاد مردم، سالگرد صعود سمائی «مطهری» و مراسم سالگرد معلم ساعی و گرامی کودکم و دگر اُسوه های سراسر عالم اسلام را گرامی دارم.
معلم گرامی، سرورم، ای رهرو رسول الله، ای رهرو امام اول علی (ع)، ای رهرو علم «لا اله الا الله» «محمداً رسول الله»، آگاهی و آگاهی داری که در کلاس های درس و در ممالکی که معلم راه الله را رها کرده و علوم مادی را درس می دهد حاصل علم او آوارگی و سردرگمی مردم را ره آورد دارد. اما معلم اسلامی وآگاه ما که مهر الله و امام مهدی (ع)را در دل دارد و در صراط الله احکام الهی و علوم اسلامی را درس می دهد، کلام او در دل محصل وارد می گردد و حاصل کار او اصلاح امور عمومی مردم را در عالم معاصر و عالم موعود ره آورد دارد.
ای هادی مردم، ای رهرو امام راحل، ای که اعلام احکام الهی و آگاهی مردم را عهده داری، آگاهی که در عالم معاصر و در عصری که علم، دعوی احاطه کل امور را دارد، هر کس گرد علوم اسلامی و حول محور الهی می گردد و آگاهی داری که دل آدمی هم در حول اسلام و اسلام محمدی (ص) و در حول اسم الله آرام میگردد. همواره علم اسلام و علم لا الله الا الله و محمد رسول الله (ص) در سراسر ممالک عالم ساطع و دل معلم مسرور مرا هم دعا روا دار.
اسد الله نوروزی شیرمرد
دبیر دینی و عربی (زنجان)
تقدیم به همسرم كه در فراز و نشيب زندگي همواره با صبر و درايت همراهم بوده است.
همسر فداكارم، معنای عشق و دوستی را در تمنای وجود تو یافتم.
تو را مي پرستم و تمام هستي ام تقديم تو باد.
عزيزم بهارت جاوداني، زلال چشمهايت پايدار
دلت لبريز از اميد و نشاط، مهر و وفايت برقرار
آرامشي به وسعت صحراست مادرم
اصلاً گمان كنم خودِ درياست مادرم
مثل ستاره در شب يلدا كه بيدريغ
تا صبح ميدرخشد و زيباست مادرم
يك سينه درد دارد و آهي نميكشد
از بس كه مثل كوه شكيباست مادرم
هر روز مهربانتر و هر روز تازه تر
مثل نگاهِ ساكت باباست مادرم
چشمش به غنچههاي جوانش كه ميخورد
لبريزِ خندههاي شكوفاست مادرم
شبهاي بيكسي چه كسي مينوازدم؟
هرجاست اشكهاي من، آنجاست مادرم
هر شب پس از نماز، دعا ميكند مرا
در فكر روزهاي مباداست مادرم
پهلوش مينشينم و لبخند ميزند
تنهايياش در آينه پيداست مادرم
سيراب ميشوم به صدايش كه ميرسم
مانند آبهاي گواراست مادرم
بازيّ كودكانه زمينم اگر زند
باكيم نيست، گرم تماشاست مادرم
از ماجراي هاجر و سارا سؤال كن
در قصههاي مريم و حواست مادرم
مادر حقيقتي است به افسانهها شبيه
مثل خداست، يكّه و يكتاست مادرم
رازي است نانوشته الف لام ميم عشق
حرفي كه تا هميشه معمّاست مادرم
«آهسته باز از بغل پلّهها گذشت»
اما كسي نديد چه تنهاست مادرم
سهراب سپهری ،شاعر واژه های ترد.
من اناری را، می کنم دانه ،
به دلم می گویم :
خوب بود این مردم ، دانه های دلشان پیدا بود
سهراب سپهري، در پانزدهم مهرماه 1307 درقم به دنيا آمد و دوره زندگي را بيشتر در تهران گذراند . يك نكته مهم درباره سپهري از اين قراراست : سهراب سپهري بر اساس شناسنامه در مهر 1307 در كاشان به دنيا آمده است. اما او خود به صراحت اين موضوع را مردود شمرده است:
”من كاشي ام. .شناسنامه ام درست نيست . مادرم مي داند كه من در روز چهاردهم مهر(16 اكتبر)به دنيا آمده ام . درست سر ساعت 12 .مادرم صداي اذان را مي شنيده است . در قم زياد نمانده ايم. به گلپايگان و خوانسار رفته ايم . به سرزمين پدري.سهراب، رفتار خشن معلم و پدر را بارها تجربه كرده بود، حتي روزي به جرم نقاشي كشيدن بر تابلوي مدرسه كتك خورده بود . به نقاشي علاقه زيادي داشت، و از راه نقاشي، تامين معاش مي كرد. به موسيقي، و بويژه نوا ختن سنتور نيز علاقه داشت و دستگاههاي موسيقي را مي دانست . مطالعه،جزو كارهاي روزمره سهراب بود. فرانسه و انگليسي را خوب مي دانست، و به قران و مولوي و شمس، علاقه فراوانی داشت.
سپهری در سال 1332 از دانشــكده هنرهاي زيبا دانشــگاه تهران، در مقطـع كارشنـاسي فارغ التحصيل شد و در مد ت زندگي خود، به اروپا، شرق آسياسفرهاي زيادي كرد. در حوزه نقاشي، و در عصر آهن، طبيعت را در آثارش جاني دوباره مي بخشيد. او هرگز ازدواج نكرد و در روزهاي پايان عمرش به انزوا پناه برد تا اينكه دريكم اريبهشت 1359، به علت بيماري سرطان خون درگذشت .
اولين سروده هاي سهراب، تا 35 سالگي ادامه داشت. در 45 سالگي، صداي پاي آب، و مسافر را سرود. در كل شش مجموعه شعر و دو شعر بلند ازاو مانده است. نام اولين مجموعه او، در كنار چمن،نام دارد و كتابي نيز به نثر به نام اتاق آبي نگاشته است. در كنار چمن، اولين كتاب سهراباست كه با مقدمه مشفق كاشاني چاپ شده و ناياب است . دومين اثر شعري سهراب، مرگ رنگنام دارد كه 22 قطعه شعر است. او در اين مجموعه، از شب و تاريكي صحبت كرده و مفاهيمي غير عرفاني دارد، و نوعي سـرگرداني در آن احسـاس مي شود .
زندگي خوابها، سومين اثر شعري سهراب است كه در سال 1332 سروده شده است و بيشترين تعداد شعر سهراب را در خود دارد . در اين دفتر، سهراب نشان داده كه با عرفان مشرق زمين آشنا شده، و از تاريكي ها فاصله گرفته و نور را احساس كرده است . شرق اندوه، عنوان دفتر شعر ديگر سهراب است. در اين دفتر،صحبت از درد مشرق زمين و تجليات عرفاني ديده مي شود.صداي پاي آب، از اصلي ترين سروده هاي سهراب است. گويا سهراب، در اين شعر خود را معرفي كرده و مشاهدات عرفاني خود را بيان كرده است . در اين سرود، صداي تنهايي سهراب، و عرفان او را مي شنويم .او در اين سروده، همه را به خوبي و نيكي دعوت كرده است. مسافر، نيز از ديگر سروده هاي سهراب است كه در بردارنده نكاتي عرفاني، و خاطره سفري به شمال است .
حجم سبز،كامل ترين و زيبا ترين اثر شعري سهراب است. اين اثر با 25 شعر، در 1346 چاپ شده و يادگار روزهاي سبز و آفتابي سپهري است. سهراب در اين اثر، اشعاري قوي واستوار دارد، و طبيعت را نمايش كرده است.
آخرين مجموعه شعري سهراب، ما هيچ، ما نگاه، نام دارد. سهراب در اين مجموعه، اشعاري دشوار و كم جذابيت دارد. گاه واژه ها بر معنا غلبه مي كنند ولي در نوع خود، بي نظير است. دراین مجموعهسپهري،در اوج و پختگي روحي است .و بالاخره اين كه اتاق آبي ديگر اثر سهراب سپهري است، كه به نثر است، داراي اشارات فلسفي، اعتقادي و عرفاني است. اتاق آبي سه بخش دارد : بخش اول به معرفي اتاق آبي ـ اتاقي در انتهاي باغي كه سهراب زياد به آنجا مي رفته ـ پرداخته، بخش دوم مربوط به خاطرات دبستان و دبيرستان است و بخش سوم، گفتگو با استاد نام دارد .
25 فروردین روز بزرگداشت عطار نیشابوری گرامی باد.
ای در میان جانـــــم و جان از تو بی خبر از تو جهان پر است و جهان از تو بیخبر
نقش تو در خیال و خیال از تو بی نصیب نام تو بر زبــــان و زبــــان از تو بی خبـــر
چون پی برد به تو دل و جانم کــه جاودان در جان و در دلی، دل و جان از تو بیخبـر
از تو خبر به نام و نشان اســـــت خلق را وانگه همــــــه به نام و نشان از تو بیخبر
شرح و بیان تـــــو چه کنم زان که تا ابـــد شرح از تو عاجز است و بیان از تو بیخبـر
جوینــــــــدگان گوهر دریای کُنـــه تــــــو در وادی یقیــــن و گمـــــان از تو بی خبر
عطار اگر چه نعره ی عشق تو میزنـــــد هستنـــــد جمله نعره زنان از تــــو بی خبر
حاجت بر آر اهل تمنا را
زیراک جستن دل مسکینان
شایان سعادتی است توانا را
از بس بخفتی، این تن آلوده
آلود این روان مصفا را
از رفعت از چه با تو سخن گویند
نشناختی تو پستی و بالا را
مریم بسی بنام بود لکن
رتبت یکی است مریم عذرا را
بشناس ایکه راهنوردستی
پیش از روش، درازی و پهنا را
خود رای مینباش که خودرایی
راند از بهشت، آدم و حوا را
پاکی گزین که راستی و پاکی
بر چرخ بر فراشت مسیحا را
ملک الشعرای بهار می گوید: «در ایران که کان سخن و فرهنگ است، اگر شاعرانی از جنس مرد پیدا شده اند که مایه ى حیرت اند، جای تعجب نیست؛ اما تاکنون شاعری از جنس زن که دارای قریحه و استعداد باشد و با این توانایی و طی مقدمات تتبع و تحقیق، اشعاری چنین نغز و نیکو بسراید، از نوادر روزگار محسوب و جای بسی تعجب و شایسته ى هزاران تمجید و تحسین است.
خانم پروین، به تمام شرایط شاعری عمل کرده است...».
امور تربیتی و تربیت اسلامی
آن والا مربی دین خدا پيامبر اكرم (ص)که جان قدسی اش
مالامال از عشق به هدایت خلق و وجود نازنینش رحمت
برای عالمیان بود، به امیر مؤمنان علی علیه السلام چنین
فرمود: «ای علی! اگر خداوند به دستان تو انسانی را هدایت کند
از آنچه خورشید بر آن تابیده، برای تو بهتر است.» و نیز فرمود:
«خدا را برای مردم محبوب سازید، تا خداوند شما را دوست بدارد.»
به راستی چه چیز زیباتر از به بار نشاندن نهال سبز ارواح پاک
و رویاندن گل خوشبوی اخلاق در باغستان جان های سپید؟!
درود بر مربيان تربيتي كه با تلاش و همت و صبوري
خويش تداوم گر راه انبيا و اوليائ الهي اند.
زمین را بیارایید و ثانیه ها را در عطر شکوفه های عشق بپیچید.
هلهله کنید و پای بکوبید که اینک، یازدهمین فصل کتاب شیعه
با دست های سبز مردی از تبار ملکوت، ورق می خور د.
ولادت امام حسن عسکری(ع) مبارک باد
امام حسن عسگري عليه السلام با وجود پر بركتش ، زندگي را با تمام
زيبايي ها معنا مي كرد . صفاي باطنش ، صداقت كلامش و دستان
پر محبتش ، به قلب ها گرمي مي بخشيد و نيروي پايداري و مقاومت
مي داد . آن روز ها ، با وجود امام عسگري ( ع) ، زندگي معناي ديگري
داشت . توفان حوادث در برابر اراده استوارش ، به نسيمي زندگي بخش
بدل مي شد و انبوه مشكلات با كلام آرام و اطمينان بخش او به كنار مي رفت.
امشب دل من هوای کوی تو کند
در سامره رفته جست وجوی تو کند
مولا شب میلاد تو دستم خالی است
این دیده دمـادم آرزوی تو کند
آرامشي به وسعت صحراست مادرم
اصلاً گمان كنم خودِ درياست مادرم
مثل ستاره در شب يلدا كه بيدريغ
تا صبح ميدرخشد و زيباست مادرم
يك سينه درد دارد و آهي نميكشد
از بس كه مثل كوه شكيباست مادرم
هر روز مهربانتر و هر روز تازه تر
مثل نگاهِ ساكت باباست مادرم
چشمش به غنچههاي جوانش كه ميخورد
لبريزِ خندههاي شكوفاست مادرم
شبهاي بيكسي چه كسي مينوازدم؟
هرجاست اشكهاي من، آنجاست مادرم
هر شب پس از نماز، دعا ميكند مرا
در فكر روزهاي مباداست مادرم
پهلوش مينشينم و لبخند ميزند
تنهايياش در آينه پيداست مادرم
سيراب ميشوم به صدايش كه ميرسم
مانند آبهاي گواراست مادرم
بازيّ كودكانه زمينم اگر زند
باكيم نيست، گرم تماشاست مادرم
از ماجراي هاجر و سارا سؤال كن
در قصههاي مريم و حواست مادرم
مادر حقيقتي است به افسانهها شبيه
مثل خداست، يكّه و يكتاست مادرم
رازي است نانوشته الف لام ميم عشق
حرفي كه تا هميشه معمّاست مادرم
«آهسته باز از بغل پلّهها گذشت»
اما كسي نديد چه تنهاست مادرم
دهه فجر انقلاب گرامي باد
دهه فجر از نگاه مقام معظم رهبری
دهه فجر ، سرآغاز طلوع مجدد ارزشهای گرانقدر اسلامی
و مقطع رهایی ملت ایران است. در دهه فجر اسلام تولدی
دوباره یافت و این دهه در تاریخ ایران نقطه ای تعیین كننده
و بی مانند بشمارمیرود... دهه انقلاب از رشحات اسلام است
و آئینه ای است كه خورشید اسلام در او درخشید و این دهه
باید با عظمت هرچه تمامتر برگزارشود.
گرامي باد حلول ماه ربيع الاول
رسول گرامی اسلام صلوات الله علیه و آله فرمودند:
هرکس بشارت ماه ربیع الاول را به من بدهد
من هم بشارت بهشت را به او می دهم.
ماه ربيع الاول آميخته با خاطره غم انگيزي چون شهادت
امام حسن عسکرى(ع)است و آغاز امامت پربرکت
حضرت بقية اللّه(عج) و مطابق روايت معروف، ماه ميلاد
مبارک پيامبر گرامى اسلام(ص) و حضرت صادق(ع)
هجرت پيامبر اکرم(ص) از مكه به مدينه وازدواج
مبارك رسول خدا (ص) با حضرت خديجه کبرى(س) و
ماه رخداد واقعه عظيم «ليلة المبيت» است و در مجموع
از ماههاى بسيارپربرکت و پرخاطرهاي است که سزاوار
است، همه علاقهمندان مکتب اهل بيت(ع) آن را
ارج نهند و گرامى بدارند.
سلام بر حسين و اربعينش، سلام بر اربعين و زائرانش! و سلام بر اندوه هاي دل آنان كه به سوغات بر مزار كشتگان، عشق بردند و به مويه نشستند. به شوق زيارت صحن و سراي جان فزايت، اربعين شهادتت را به سوگ مي نشينيم، يا حسين!
اربعين از رازهاي هستي است و اربعين حسين (ع) روز بسط لطف اوست بر پيروان و دوستدارانش. و در مقام حسين (ع) همين بس كه در زيارت اربعينش خطاب به جدشان محمد مصطفي (ص) و پدر بزرگوارشان حضرت علي (ع) و مادر گراميشان فاطمه (س) ميگوييم كه خداوند عزاداري شما را در رثاء حسين (ع) فبول فرمايد.
اربعين در فرهنگ عاشورا
در فرهنگ عاشورا، اربعين به چهلمين شب شهادت حسين بن علي(ع) گفته ميشود که مصادف با روز بيستم ماه صفر است. از سنتهاي مردمي گرامي داشت چهلم مردگان است، که به ياد عزيز فوت شده خويش، خيرات و صدقات ميدهند و مجلس ياد بود بر پا ميکنند، در روز بيستم صفر نيز، شيعيان، مراسم سوگواري عظيمي را در کشورها و شــــهرهاي مختلف به ياد عاشوراي حسيني بر پا ميکنند. عاشقان و پيروان آن امام، در سحال اســـــرار اربعين به ذکر پرداخته و باران اشکبار چشم خويش را با مظلوميت حسين و يارانش پيوند مي زنند. اين راه، راه تداوم عشق است و بي گمان هيچگاه بي رهرو نخواهد بود.
نخستين اربعين
در نخستين اربعين شهادت امام حسين (ع)، جابر بن عبدالله انصاري و عطيه عوفي موفق به زيارت تربت و قبر سيد الشهدا شدند. بنا به برخي نقلها، در همان اربعين، کاروان اسراي اهل بيت (ع) دربازگشت از شام و سر راه مدينه، از کربلا گذشتند و با جابر ديدار کردند. البته برخي از مورخان نيز آن را نفي کرده و نپذيرفته اند، از جمله مرحوم محدث قمي در «منتهي الامال» دلايلي ذکر ميکند که ديدار اهل بيت از کربلا در اربعين اول نبوده است. به هر حال، تکريم اين روز و احياي خاطره غمبار عاشورا، رمز تداوم شعور عاشورايي در زمانهاي بعد بوده است.
اربعين و عرفان
اربعين از رازهاي هستي، خصوصيت عدد چهل و اسرار نهفته در آن براى ما روشن نيست. البته چه بسا، با توجه به ويژگى هاى انسان، «چهل بار» تكرار يك رفتار پسنديده موجب ملكه معنوى و تعميق آن رفتار و قابليت نزول فيض خاص خداوند مى شود. در فرهنگ اسلامى هم عدد چهل (اربعين) جايگاه ويژه اى دارد. چله نشينى براى رفع حاجات، حفظ كردن چهل حديث، اخلاص چهل صباح، كمال عقل در چهل سالگى، دعا براى چهل مؤمن، از اين نمونه هاست.
آمده است که چون حضرت موسي (ع) را قابل استماع کلام بي واسطه خداوند ميکردند چهل روز به خلوت فرستادند و خداوند فرمود: «... و اذا واعدنا موسي اربعين ليله »
پيامبر حکيم (ص) فرمود:
« من اخلص لله اربعين يوماً فجر الله ينابيع الحكمة من قلبه على لسانه»: هر كس چهل روز فقط براى خداوند تعالى اخلاص چشمه هاي خداوند ورزد حكمت را از قلبش بر زبانش جارى مى سازد.»
صاحب مرصاد العباد، عارف نامي نجم الدين شيرازي نيز گفته است: "و عدد اربعين را خاصيتي است در استکمال چيزها که اعداد ديگر را نيست." چنانکه در حديث صحيح آمده است:
ان خلق احدکم بجمع في بطن امه اربعين يوما ثم يکون علقه مثل ذلک.
و خواجه عليه السلام ظهور چشمه هاي حکمت از دل بر زبان را اختصاص اخلاص اربعين صباحا فرموده است، و حوالت کمال تخمير طينت آدم عليه السلام به اربعين صباحا کرد و از اين نوع بسيار است."
شیرینىِ در کنار هم بودن لبخندهاى امشب، هزار بار بهتر از اشکِ حسرت ریختن بر مزار جدایى هاى فرداست.
یلدایتان رویایی، روزهایتان پر فروغ،
شبهایتان ستاره باران، عمرتان طولانی، دلتان نورانی !
***********
فریادکشیده هر دو جیبم جانسوز! با دیدن نرخ هندوانه ،دیروز!
یلدا ! تو کمی دیرتر امسال بیا یارانه برای تو ندادند هنوز!