شمیم ادب
علمی،آموزشی،فرهنگی،اجتماعی

        چهل روز است هر سبزه می‌روید، هر گل می‌شکفد، ‌هر چشمه می‌جوشد و حتی خورشید در طلوع و غروب سوگوار مظلوم قربانگاه عشق است. چهل روز است که انقلاب از زیر خاکستر قلب‌ها شراره می‌زند.

      آنان که رنج بزرگ پیمان‌شکنی بر جانشان پنجه می‌کشد و همه آنان که شاهد مظلومیت کاروان تازیانه و اشک و اندوه بودند، و همه آنان که وقتی به کربلا رسیدند که تنها غبار صحنه جنگ و بوی خون تازه و دود خیمه‌های نیم‌سوخته دیدند اینک برآشفته‌اند، بر خویش شوریده‌اند، شلاق اعتراض بر قلب خویش می‌کوبند و اسب جهاد زین می‌کنند.

       چهل روز است که یزید جز رسوایی ندیده و جز پتک استخوان‌کوب فریاد نشنیده. چهل روز است استبداد بر خود می‌پیچد و حق در سیمای کودکانی داغدار و دیدگانی اشکبار و زنانی سوگوار رخ نموده است.

     اینک هنگامه بلوغ ایثار است. هنگامه برداشتن بذری است که در تفتیده‌ترین روز در صحرای طف در خاک حاصلخیز قتلگاه‌ افشانده شد.

 

 



ادامه مطلب...
تاریخ: دو شنبه 25 آبان 1394برچسب:,
ارسال توسط حميدرضارضايي
ارسال توسط حميدرضارضايي

 




تاریخ: پنج شنبه 22 خرداد 1388برچسب:,
ارسال توسط حميدرضارضايي

 




تاریخ: پنج شنبه 1 خرداد 1393برچسب:,
ارسال توسط حميدرضارضايي

 

حکیم منصور بن حسن، معروف به ابوالقاسم فردوسی سال ۳۲۹ در روستای باژ، شهر توس، واقع در حومه مشهد (خراسان) چشم به جهان گشود. حکیم فردوسی به طبقه دهقانان (دهگان) تعلق داشت. این طبقه بر خلاف امروز، دارای ملک و زمین های کشاورزی بودند. این مالکیت یکی از منابع ثروت در آن روزگار به شمار می آمد. این منبع ثروت برای فردوسی بسیار مهم بود زیرا وقتی که به کمک دانش و توانایی های فردی او آمد، توانست اثری ماندگار و بی همتا مانند شاهنامه را بیافریند؛ اثری که یکی از اسناد هویت فردی و اجتماعی و تاریخی ایرانیان به شمار می آید. بنابراین فردوسی هر آنچه از مال و ثروت که داشت برای آفرینش شاهنامه هزینه کرد به اندازه ای که حتی در واپسین سال های عمر به رنج و تنگدستی گرفتار شد، اما تسلیم افراد سودجو مثل محمود غزنوی نشد. موضوعی که دستاویزی برای تخریب شخصیت فردوسی شده مبنی بر این که وی می خواسته شاهنامه را به محمود غزنوی بفروشد. در واقع هدف فردوسی حفظ و نگهداری شاهنامه از خطر نابودی بود که ممکن است تصمیم گرفته باشد آن را به کتابخانه دربار غزنوی بدهد، اما پس از برخورد بیخردانه محمود غزنوی از این تصمیم خود منصرف شده است. به هر حال، اوج هنر فردوسی در آفرینش اثری است که در آن از نیازهای اساسی بشر سخن به میان آمده، افزون بر این تاریخ و زبان و هویت ایرانیان هم به این وسیله از خطر فنا حفظ شده است.

 

در این خاک زرخیز ایران زمین         نبودند جز مردمی پاک دین

همه دینشان مردی و داد بود           وز آن کشور آزاد و آباد بود

چو مهر و وفا بود خود کیششان          گنه بود آزار کس پیششان

             همه بنده ناب یزدان پاک           همه دل پر از مهر این آب و خاک

پدر در پدر آریایی نژاد              ز پشت فریدون نیکو نهاد

بزرگی به مردی و فرهنگ بود           گدایی در این بوم و بر ننگ بود

کجا رفت آن دانش و هوش ما          که شد مهر میهن فراموش ما

که انداخت آتش در این بوستان          کز آن سوخت جان و دل دوستان

چه کردیم کین گونه گشتیم خار؟              خرد را فکندیم این سان زکار

نبود این چنین کشور و دین ما                  کجا رفت آیین دیرین ما؟

به یزدان که این کشور آباد بود         همه جای مردان آزاد بود

در این کشور آزادگی ارز داشت           کشاورز خود خانه و مرز داشت

گرانمایه بود آنکه بودی دبیر            گرامی بد آنکس که بودی دلیر

نه دشمن دراین بوم و بر لانه داشت         نه بیگانه جایی در این خانه داشت

از آنروز دشمن بما چیره گشت             که ما را روان و خرد تیره گشت

از آنروز این خانه ویرانه شد            که نان آورش مرد بیگانه شد

چو ناکس به ده کدخدایی کند           کشاورز باید گدایی کند

به یزدان که گر ما خرد داشتیم           کجا این سر انجام بد داشتیم

بسوزد در آتش گرت جان و تن             به از زندگی کردن و زیستن

اگر مایه زندگی بندگی است              دو صد بار مردن به از زندگی است

بیا تا بکوشیم و جنگ آوریم           برون سر از این بار ننگ آوریم

هــمــانا که آمــد شــما را خبـــــر / که مــــا را چه آمد ز اخـــــــتر به ســـر

از این مار خوار اهریمن چهـــرگان / ز دانایی و شــــــــرم بــــی بهرگـــــان

نه گنج و نه نام و نه تخت و نـــژاد / همی داد خواهند گیتـــــــی به بــــاد

از این زاغ ســاران بی آب و رنــگ / نه هوش و نه دانش نه نام و نه ننگ

هم آتـــــش بــمردی به آتشـــکده / شــــدی تیره نوروز و جــــــشن سده

نه تخت و نه دیهیم بینی نه شهر / ز اخــــــتر هـــــمه تــــازیان راست بر

برنــجـــد یکی دیــــگـری برخــــورد / بــــداد و بــــبـــخش هـــــــمی ننگرد

پیاده شود مـردم جـــنگ جــــــوی / سوار آنک لاف آرد و گفـت و گـــــــوی

شود خار هر کـس که بد ارجــمند / فرومـــــایـــه را بــخـــت گــــــــردد بلند

کشاورز جنگی شـود بـــی هــنــر / نــــژاد و بـــــــزرگی نـــــــیـــــاید به بر

ربــایــد هـمی این از آن آن از این / ز نـــفـــریــــن نــــدانــنـــــــد باز آفرین

هــمــه گنــج ها زیر دامــن نــهنـد / بـــمیــــرند و کوشش به دشمن نهند

زیان کسان از پـــی سـود خویش / بــــجــویــنـــد و دیــن انــدر آرند پیش

بــریــزند خــون از پــی خواســتــه / شــود روزگــار مــهــان کـــــــــــاسته

ز شیـر شـتر خـوردن و سـوسـمار / عــــرب را به جــایی رسیدسـت کار

که تـــــاج کیــــانــــــی کـــنـــد آرزو / تــفــو بــر تــو ای چــرخ گـــردون تفو

همه بوم ایـران تو ویـــران شــمـــر / کــنام پـلــنگان و شــیــران شــمــر

پـــــر از درد دیـــــــدم دل پارســـــا / که اندر جـــهــان دیـــو بــد پادشـــاه

نــــمانــیــم کـیـن بوم ویــران کنند / هــمــی غــارت از شــهـر ایران کنند

نـــــخوانـنـد بر ما کــــسـی آفــرین / چـــو ویـــران بود بوم ایـــران زمـــین

دریغ است ایران که ویـــران شـــود / کـــنــام پــلنــگان و شــیران شـــود

همه سربه سر تن به کشتن دهیم / از آن به که ایران به دشمن دهیم

چو ایـــران مبـــــاشد تــــن من مباد / در این مرز و بوم زنده یک تن مباد


 

بر ایــــن نـــــامه بـَـر ســـالها بگــذرد           همی خـــواند آنکــس کــه دارد خِـرد
بنـــــاهـــای آبــــــــاد گـــردد خــــراب               ز بـــــــاران و از تــــابــــــش آفـــتــاب
 
پی افگـــنـدم از نظــم کاخی بلـــــند                     کــــــه از باد و بارانــــــش ناید گرـــزند
هر آنکس که دارد هُش و رای و دین                 پـــس از مــــرگ بر من کنـد آفریــــن
از آن پـــس نمیــرم که من زنـــده‌ام                     که تخم سخـــن مــــن پـراکـنـــده‌ام
روحت شاد فردوسی



تاریخ: چهار شنبه 24 ارديبهشت 1393برچسب:,
ارسال توسط حميدرضارضايي

 

 سلامی چو نورِ دل پارسایان

 

 

خجسته روز و هفته ی نورآوران و روشنی بخشانِ جان، بر شما فرّخ دلانِ فرخنده پیام ، آموزگاران مهربان و دبیران ارجمند،همراهان همیشگی پهنه ی فکر و فرهنگ  گرامی باد و یاد استاد شهید مرتضی مطهری، تا هماره مانا باد.

 

 

می توان در سایه آموختن/گنج عشق جاودان اندوختن
از پدر گر قالب تن یافتیم/ از معلم جان روشن یافتیم
یک پدر، بخشنده  ی آب و گل است/ یک پدر ، روشنگر جان و دل است
 

استاد شهریار




تاریخ: جمعه 12 ارديبهشت 1388برچسب:,
ارسال توسط حميدرضارضايي

 

 

 یا محول الحول و الاحوال مرا دریاب 
 
 
[تصویر:  1424903778.gif]

 

 




تاریخ: چهار شنبه 28 اسفند 1388برچسب:,
ارسال توسط حميدرضارضايي

 

 




تاریخ: شنبه 5 بهمن 1392برچسب:,
ارسال توسط حميدرضارضايي
 

صد نوا خیزد ز نای نینوایت یا حسین

 نغمه های عشق باشد در نوایت یا حسین

می زند آتش به قلب دوستانت دم به دم

 داستان جانگداز کربلایت یا حسین

فرا رسیدن اربعین حسینی تسلیت باد

 

آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند

 از یمن تربت شه کرب و بلا کنند

 آنان که دیده اند ضریح حسین را

آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند؟

 در حسرت زیارت تو عاشقان تو

 در روضه، جای صحن و سرایت صفا کنند

 جا مانده های قافله ی اربعین تو

 آقا! دوای درد و دل خود کجا کنند؟

 جا تنگ بوده است و یا ما اضافه ایم

 مردم به چشم طعنه نگاهی به ما کنند

 باشد حسین؛ کرب و بلا مال خوبها

 بدها بگو ،که عقده دل با چه وا کنند

 ما با دل شکسته ولی می رویم تا

 ما را غبار صحن و سرای رضا کنند ...

 همه دارند به پابوسی تو می آیند ،طبق معمول من بی سرو پا جاماندم

 ارباب بی کفنم!!! در حسرت دیدار تو آواره ترینم 

 

هر چند که تا منزل تو فاصله ای نیست،فاصله ای نیست....





تاریخ: یک شنبه 1 دی 1392برچسب:,
ارسال توسط حميدرضارضايي

 




تاریخ: یک شنبه 1 دی 1392برچسب:,
ارسال توسط حميدرضارضايي

 

دانش آموزان عزیز :                        

 خواندن زیارت عاشورا از اول محرم تا اربعین حسینی یادتان نرود. التماس دعا (رضایی )                      

تاسوعا مقدمه جانفشانی و عاشورا سر فصل دلباختگی

 در محضر حســـــــــین (ع) است

                     

در ناب ترین لحظات این ایام

التماس دعای ویژه دارم

           


 
 



تاریخ: سه شنبه 14 آبان 1392برچسب:,
ارسال توسط حميدرضارضايي

 

 

 

میلاد امام حسین(ع) *امام سجاد(ع)*حضرت ابوالفضل(ع)*حضرت علی اکبر(ع)

و

مهدی موعود امام زمان(عج)مبارک

 

 

 




تاریخ: پنج شنبه 30 خرداد 1387برچسب:,
ارسال توسط حميدرضارضايي

 

 

 

 

 

تو اکنون شهر علم و اجتهادی ، تو رب النوع شمشیر و جهادی ، تو خورشیدی شدی در گوشه غار ، بر نور تو شد خورشید و مه تار ، بتاب و روشنی بخش جهان باش ، مهین  پیغمبر آخر زمان باش . عید پیامبری رسول خدا مبارک .




تاریخ: جمعه 17 خرداد 1387برچسب:,
ارسال توسط حميدرضارضايي

 تسلیت به آحاد ملت سربلند ایران اسلامی ،همکاران ارجمندو دانش آموزان عزیزم:

کارت پستال درخواستی طراحان

کارت پستال درخواستی طراحان




تاریخ: دو شنبه 13 خرداد 1387برچسب:,
ارسال توسط حميدرضارضايي

 

 


 

در وصف غمت چه گویم یا زینب؟؟؟؟

 

آه ای صبور قافله ی غم سفر بخیر

راوی روضه های محرم سفربخیر

 

خلوت نشین نیمه شب ندبه هایاشک

دلگیر بغض های دمادم سفربخیر....

 

یکسال ونیم غربت و دلتنگی وفراق

یکسال ونیم گریه ی نم نم سفربخیر

 

ای شاهـــــد مراثی گودال قتلــــگاه

ای وارث مصیبت اعظم سفربخیـــر

 

بغض غریب خاطره های کبودِشام

امن یجیب کوچه ی ماتم سفربخیر

 

روی کبود ونیلی وآشفته ی به فراق

موی سپیدو خاکی و درهم سفربخیر

 

زلفی بخون نشسته سرِنیزه ها رهاست

بانو به زیر سایه ی پرچم سفر بخیــر




تاریخ: یک شنبه 5 خرداد 1392برچسب:,
ارسال توسط حميدرضارضايي

 

نردبانی برای بالا رفتن 

پدر ، یعنی نردبان قابل اعتماد و محکم و نستوه که راحت قدم هایت را بر این نردبان مقاوم بگذاری و

 

پله های

 

 موفقیت و سربلندی را بپمایی و به بالاترین درجات عروج نمایی.

 

 
 

پدر

عکس گل و طبیعت

پدر، يعني آرامش.

پدر، يعني امنيت.
...
 
پدر، يعني خانه ات، ستوني دارد که نمي داني،

 

ولي خانه ات بر آن ستون استوار است.

پدر، يعني ستاره اي که مي درخشد، اما پشت 
ابرهاي

روزها و روزهاي ابرها پنهان شده و تو، او را نمي بيني.

پدر، يعني مهري که کمي زمخت است،

کمي سخت است؛ اما سخت شيرين.

پدر، يعني آينده، يعني نگاه به آينده، يعني نگراني هايي

که در آينده جا مانده اند.

پدر، يعني دست هايي که پينه بسته اند، حتي اگر

پينه هايش ديده نشود.

پدر، يعني کيسه اي از خوراکي و ميوه و ... در دست

و جاده اي بي انتها در چشم، که هميشه متروک مي ماند،

که هميشه بي عابر.

پدر، يعني رفتن به ميان جامعه، خسته شدن در ميان

جامعه، بريدن در ميان جامعه، خم شدن در ميان جامعه،

اما ايستادن در ميان خانه، استوار، بي تکان، بي لرزه.

پدر، يعني سکوت.

پدر، يعني حرف هاي نگفته.

پدر، يعني همه نگراني هايي که هيچ گاه به لب نمي آيند،

اما به دل مي نشينند.

پدر، يعني نگاهي ملتمسانه و بي دفاع؛ آنگاه که او را

ترک مي کني، به مقصد جايي دور

پدر، يعني معدن رازهاي سر به مهر فراوان

پدر، يعني راه، وقتي که حس مي کني مسافري شده اي

و راه را بيشتر از او رفته اي.

پدر، يعني ديواري بزرگ، که خانه را پوشانده؛ که اگر نباشد،

خانه تعريف و تعبير و تفسير و تصويري ندارد، هيچ.



مقام پدر از نگاه امام رضا (ع)

در روایات اسلامی نیکی به پدر و مادر و رعایت احترام آنها بزرگترین و مهمترین تکلیف الهی معرفی شده و تأکیدی که در فرهنگ اسلامی و سفارشهای ائمه (ع) به این موضوع شده در کمتر مسئله‏اى دیده مى‏شود. 
 
امام رضا (ع) در بیانی جامع در مورد ارزش احترام به پدر می فرمایند: خداوند متعال فرمان داده سه چیز همراه سه چیز دیگر انجام گیرد : اول،به نماز همراه زکات فرمان داده است، پس کسی که نماز بخواند و زکات نپردازد نمازش نیز پذیرفته نمی‌شود. دوم،به سپاسگزاری از پدر و مادر فرمان داده است، پس کسی که از پدر و مادرش سپاسگزاری نکند، خدا را شکر نکرده است و سوم به تقوای الهی فرمان داده و به صله‌ی رحم، پس کسی که صله‌ی رحم انجام ندهد تقوای الهی را هم بجا نیاورده است.(1) 

امام رضا(ع) همچنین ضمن هشدار نسبت به عاقبت بدرفتاری با پدر و مادر فرمود: رسول خدا(ص) فرمود: نسبت به پدر و مادر نیکوکار باش تا پاداش تو بهشت باشد ولی اگر عاقّ آنها شوی جهنمی خواهی بود.(2) 

امام رضا(ع) طی نوشته ای که برای مأمون فرستاد هم نیکی به پدر و مادر را مورد اشاره قرار داده و می نویسند: نیکی به پدر و مادر واجب و لازم است اگر چه مشرک و کافر باشند، ولی در معصیت خدا نباید اطاعتشان کرد.(3) 

امام رضا علیه السلام ضمن توصیه به پیروی از پدر نسبت به جایگاه و حق پدر بر فرزند همواره مردم را نسبت به رعایت احترام پدر سفارش می‎کرد و حرمت آنان را یادآور می‎شد. از این رو، در سخنان ارزشمند خود می‎فرماید: 
باید از پدر اطاعت کنی و نسبت به او نیکویی نمایی و در برابرش تواضع و خضوع کرده و به بزرگی از او یاد کنی و مورد تمجید و تعریف قرارش دهی و در محضرش آهسته سخن گویی؛ چرا که پدر اصل و ریشه فرزند است و فرزند بخشی از اوست. اگر پدر نبود، فرزند هم نبود. 

ای فرزندان! با قدرت و توانایی خداوند متعال، دارایی و شرافت و جانتان را در راه به دست آوردن خشنودی پدران به کار گیرید. به راستی که از رسول خدا (که درود خدا بر او و بر خاندانش باد) روایت می‎کنم که آن حضرت فرمود: 
خود و دارائیت به پدرت تعلق دارید. بنابراین خود و ثروت خویش را فدای پدرت نما و در راه خشنودیش به مصرف برسان و در حال زندگی وی از آنان پیروی کنید و به آنان احسان و نیکی نمایید و پس از مرگشان با طلب بخشش و رحمت از خداوند به آنان رحم کنید. چرا که از رسول خدا (که درود خدا بر او و بر خاندانش باد) نقل شده که فرمود: 
هر کس به پدرش در حال حیات و زندگیش نیکی و احسان کند، ولی پس از مرگش او را از دعای خیر فراموش نماید، خداوند او را عاق و نافرمان می‎نامد.نردبانی برای بالا رفتن




تاریخ: جمعه 3 خرداد 1392برچسب:,
ارسال توسط حميدرضارضايي

 

 

ماه رجب 

 

ماه رجب از ارزش و شرافت بسيار بالايي برخوردار است و اين شرافت   

و ارزش بدان دليل است كه اين ماه يكي از ماههاي حرام و يكي از

زمان هاي ويژه دعا است.   در اين ماه پر فضيلت روزه  و شب

زنده داري بسيار مورد تاكيد و سفارش قرار گرفته است.

 

ازرسول خدا روايت شده است : ماه رجب ماه بزرگ خداست 

 و ماهي در حرمت و فضيلت  به آن نمي رسد  و رجب ماه خداست

  و شعبان ماه من است و ماه رمضان ماه امت من است.

 

 

 

 

 

 

   ايام البيض

روز سيزدهم رجب اول ايام البيض است و ثواب بسياري براي روزه

اين روز و دو روز بعد وارد شده  است . اين روز مقارن است

 با ولادت با سعادت حضرت علي (ع) در ميان خانه كعبه معظم.

 

 


 
 



تاریخ: شنبه 28 ارديبهشت 1392برچسب:,
ارسال توسط حميدرضارضايي

 


 

السلام علیک یا ابا جعفر یا محمد بن علی ایها الباقر یابن رسول الله

انا توجهنا واستشفعنا وتوسلنا بک الی الله و

قدمناک بین یدی حاجاتنا یا وجیها عندالله اشفع لنا عندالله

 خورشید پنجم 

 

 

گرامی وارثِ محمودِ احمـــد 
امام باقری، نامت محمّـــد 
فروزان اختــری برتر ز انجــم 
تو فخر عترتی، خورشید پنجم 
امام، حجّتی، دریای علمی 
كرامت گستری، زیبای حلمی 
امام و حجّت اهل یقینی 
فروغ آسمان، مهر زمینی 
گشادی بال دانش بر سر ما 
گشودی راه دین در باور ما 
از آن موجی كه از علم تو برخاست 
شریعت زنده و اسلام برجاست 
ز دریای تو خیزد موج دانش 
درخشد نام تو بر اوج دانش 
چشد هركس نم از دریای علمت 
سر ایمان نهد بر پای علمت 
كدامین حوزه بی ابر تو بارد؟ 
فقاهت هرچه دارد، از تو دارد 
فضیلت، جرعه نوش و مست جامت 
حقیقت، سر خوشِ صهبای نامت

 


1090623fgb58sqokc.gif





تاریخ: یک شنبه 22 ارديبهشت 1392برچسب:,
ارسال توسط حميدرضارضايي

 تقدیم به معلمان سراسر کشور 

نامه ای بدون نقطه که به مناسبت سالگرد شهادت استاد بزرگوار مرتضی مطهری و روز معلم در تجلیل از مقام شامخ معلمان سراسر کشور تقدیم به آموزگاران و معلمان متعهد و ساعی کشورمان می شود:

اسم دادار عالم را در اول کلام می آورم روح مطهر امام راحل، صدر کامل، اسوه و الگوی معاصر در سرای دائمی، مسرور که او رعد آسا علم اسلام، عالِم علم و مردم اُمی را در همه عالم آگاه کرد. ولی امر اسلام اطال اللهُ عُمرَهُ که راه اسلامی امام راحل را مصمم می رود.

مسرورم که همگام و همراه همه آحاد مردم، سالگرد صعود سمائی «مطهری» و مراسم سالگرد معلم ساعی و گرامی کودکم و دگر اُسوه های سراسر عالم اسلام را گرامی دارم.

معلم گرامی، سرورم، ای رهرو رسول الله، ای رهرو امام اول علی (ع)، ای رهرو علم «لا اله الا الله» «محمداً رسول الله»، آگاهی و آگاهی داری که در کلاس های درس و در ممالکی که معلم راه الله را رها کرده و علوم مادی را درس می دهد حاصل علم او آوارگی و سردرگمی مردم را ره آورد دارد. اما معلم اسلامی وآگاه ما که مهر الله و امام مهدی (ع)را در دل دارد و در صراط الله احکام الهی و علوم اسلامی را درس می دهد، کلام او در دل محصل وارد می گردد و حاصل کار او اصلاح امور عمومی مردم را در عالم معاصر و عالم موعود ره آورد دارد.

ای هادی مردم، ای رهرو امام راحل، ای که اعلام احکام الهی و آگاهی مردم را عهده داری، آگاهی که در عالم معاصر و در عصری که علم، دعوی احاطه کل امور را دارد، هر کس گرد علوم اسلامی و حول محور الهی می گردد و آگاهی داری که دل آدمی هم در حول اسلام و اسلام محمدی (ص) و در حول اسم الله آرام میگردد. همواره علم اسلام و علم لا الله الا الله و محمد رسول الله (ص) در سراسر ممالک عالم ساطع و دل معلم مسرور مرا هم دعا روا دار.

اسد الله نوروزی شیرمرد  
دبیر دینی و عربی (زنجان)

 



تاریخ: پنج شنبه 12 ارديبهشت 1392برچسب:,
ارسال توسط حميدرضارضايي

 

                     



تاریخ: پنج شنبه 12 ارديبهشت 1392برچسب:,
ارسال توسط حميدرضارضايي

                

تقدیم به همسرم كه در فراز و نشيب زندگي همواره با صبر و درايت همراهم بوده است.

 

همسر فداكارم، معنای عشق و دوستی را در تمنای وجود تو یافتم.

تو را مي پرستم و تمام هستي ام تقديم تو باد.

عزيزم بهارت جاوداني، زلال چشمهايت پايدار

دلت لبريز از اميد و نشاط، مهر و وفايت برقرار

http://s2.picofile.com/file/7568389137/10.gif 





تاریخ: پنج شنبه 12 ارديبهشت 1392برچسب:,
ارسال توسط حميدرضارضايي

 پاورپوینت "روزمادر"




تاریخ: چهار شنبه 11 ارديبهشت 1392برچسب:,
ارسال توسط حميدرضارضايي

 

 

ولادت باسعادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها وامام خمینی رحمه الله علیه بنیانگذارانقلابی مکتبی وشهادت معلم دلسوزو دانا وخطیب تواناومومن و هفته معلم برسنگربانان وعاشقان عرصه های تعلیم وتربیت برشما فرهنگیان عزیز وبزرگوار تهنیت باد.
با سلام و احترام

تعلیم و تعلم از شئون الهی است و خداوند، این موهبت را به پیامبران و اولیای پاک خویش ارزانی کرده است تا مسیر هدایت را به بشر بیاموزند و چنین شد که تعلیم و تعلم به صورت سنت حسنه آفرینش درآمد....

انسان نیز با پذیرش این مسئولیت، نام خویش را در این گروه و در قالب واژه مقدس معلم ثبت کرده است. معلم، ایمان را بر لوح جان و ضمیرهای پاک حک می کند و ندای فطرت را به گوش همه می رساند. همچنین سیاهی جهل را از دل ها می زداید و زلال دانایی را در روان بشر جاری می سازد.

دغدغه معلم همیشه این است که حیات بشر، بر مدار ارزش ها و کرامت انسانی بچرخد و شناخت خدا و مکتب و دین، همت اساسی آدمی باشد و هیچ بیگانه ای را مجال تجاوز به فرهنگ ارزشی دین و میهن فراهم نیاید.

در این مسیر خطیر، بزرگانی گام نهاده اند که نامشان بر تارک زمان می درخشد. علامه شهید استاد مرتضی مطهری (رحمته الله) از همین طایفه مقدس است که در سنگر تعلیم و تعلم، به قله های رفیعی دست یافت تا آنجا که معمار انقلاب اسلامی ـ که خود معلمی بزرگ است ـ همه آثارش را مفید می داند و بهره برداری از آنها را سفارش می کند …

مفهوم علم

ـ امروزه در زبان پارسی و عربی کلمه علم به دو معنای متفاوت بکار برده می شود.

۱- معنای اصلی و نخستین علم، دانستن در برابر ندانستن است. قرآن کریم به این معنا اشاره دارد که هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون آیا یکسانند آنان که می دانند و آنان که نمی دانند. (زمر/۹)از این منظر به همه دانستنیها صرف نظر از نوع آنها علم گفته می شود مطابق این معنا، اخلاق، ریاضات، فقه، ‌دستور زبان، مذهب، زیست شناسی و نجوم همه علم اند… کلمه Knowledge درانگلیسی وConnaissance   در فرانسه معادل این معنا علم اند.

2-کلمه علم در معنای دوم منحصراً به دانستنی هایی اطلاق می شود که بر تجربه مستقیم حسی مبتنی باشند… علم در این جا در برابر همه دانستنیهایی قرار می گیرد که آزمون پذیر نیستند. اخلاق (دانش خوبی ها و بدیها) متافیزیک (دانش احکام و عوارض مطلق هستی) عرفان (تجارب درونی و شخصی) منطق (ابزار هدایت فکر) فقه، اصول، بلاغت، و … همه بیرون از علم به معنای دوم آن قرارمیگیرندوهمه به این معنا غیر علمی اند کلمه SCIENCE در انگلیسی و فرانسه معادل این معنا علم اند.

دیده می شود که علم در این معنا بخشی ازعلم به معنای اول را تشکیل می دهد و به سخن دیگر علم تجربی نوعی از انواع دانستنیهای بسیاری است که در اختیار بشر می تواند قرار گیرد. رشد علم به معنای دوم عمدتا از آغاز دوره رنسانس به بعد است در حالیکه علم به معنای مطلق آگاهی (معنای اول)تولدش با تولد بشریت هم آغاز است. آیه قرآنی خلق الانسان ،علمه البیان (خداوند رحمن انسان راآفرید و بیان را به وی تعلیم داد/ الرحمن/۴و۳) بهترین موید این معناست.

  معنای عالم  باتوجه به دو تعریف از علم

 ـ در نگاه اول به علم که نگاه ترکیبی به معرفت است خداوند معلم اول و پیامبر معلم ثانی است چرا که پس از تعلیم آدم توسط خداوند دستور قال یا آدم اننبئهم باسمائهم (ای آدم ملائکه را به این اسماء آگاه ساز/ بقره ۳۳) آدم علیه السلام داده شده این بدان جهت است که اساساً هدف آفرینش انسان با علم و معرفت پیوند ناگستنی دارد در بیان رسا و جامع سید شهیدان امام حسین (ع) این معنا به خوبی روشن است که:

ما خلق العباد الا لیعرفوه،‌ فاذا عرفوه عبدوه (بندگان را نیافرید مگر برای آن که او را بشناسند پس چون او را شناختن عبادتش خواهند کرد. ـ در این معنا هدف از ارسال معلم ثانی ارائه معرفتی است که انسان بواسطه آن به عبادت می رسد هو الذی بعث فی الامیین رسولاً منهم تیلوا علیهم آیاته و یزکیهم ویعلمهم الکتاب و الحکمه و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین (اوست خدایی که پیامبر بزرگوار از میان شان برانگیخت تا بر آنان آیات وحی را تلاوت کند و آنان را پاک سازد و شریعت کتاب و حکمت الهی را بیاموزد که پیش از این همه در ورطة جهالت و گمراهی بودند(جمعه/۲) در این آیه همه علوم از جمله بیان، اخلاق،‌ تعلیم کتاب و حکمت، برای رهایی از گمراهی  و یافتن راه هدایت (عبادت) توسط

 پیامبر(ص) معرفی شده است. ـ در نگاه دوم که نگاه تفکیکی به شاخه ای معرفت است. معلم اول ارسطو است چرا که وی نخستین واضع علم منطق بود … و راه دلیل و برهان منطقی را باز نمودو معلم ثانی نیز ابونصر فارابی است بخاطر آنکه او اول بار کتب حکمت یونانی را که ارسطو وغیره تحریر کرده اند از یونانی به عربی ترجمه کرد و تعلیم داد….

ارزش ومقام معلم

 شرافت و مرتبت معلم زمانی اهمیت دارد که بتواند شان خداوند و پیامبران را در وجود خود محقق سازدو پیوند انسان به هدف متعالی خلقت یعنی عبادت را برقرار سازد. لذا در این تعریف شهید مرتضی مطهری یکی از آن معلمان راستین است که اولاً با نگاه ترکیبی به همه معارف بشری نظر می کند وثانیا تمامی تلاشهای علمی و عملی را مقدمه ای برای عبادت می داند و در این راه به مرحله سوم دینداری راه می یابد و با شهادت، عبادت عملی و علمی خود را کامل می سازد . به همین مناسبت روز شهادت این بزرگ مرد فرزانه (۱۱ اردیبهشت ) را روز معلم نامیدند.

 هنر معلمی:

 معلمی شغل و حرفه نیست، بلکه ذوق و هنر توانمندی است معلمی در قرآن به عنوان جلوه ای از قدرت لایزال الهی نخست ویژه ذات مقدس خداوند تبارک و تعالی است. در نخستین آیات قرآن که بر قلب مبارک پیغمبر اکرم (ص) نازل شد، به این هنر خداوند اشاره شده است:

 اقرا باسم ربک الذی خلق، خلق الانسان من علق، اقرأ و ربک الاکرم، الذی علم بالقلم، علم الانسان ما لم یعلم. (علق: ۱ـ ۵) بخوان به نام پروردگارت که جهانیان را آفرید. انسان را از خون بسته سرشت بخوان ! و پروردگارت کریم ترین است همان که آموخت با قلم، آموخت به انسان آنچه را که نمی دانست.

 در این آیات خداوند، خود را معلم می خواند و جالب این که معلم بودن خود را بعد از آفرینش پیچیده ترین و بهترین شاهکار خلقت، یعنی انسان آورده است. مقام معلم بودن خدا، بعد از آفرینش قرارداد. نوعی انسانی را که هیچ نمی دانست، به وسیله قلم آموزش

 داد که این از اوج خلاقیت و هنر شگفت خداوند در امر آفرینش حکایت دارد:

چو قاف قدرتش دَم بر قلم زد هزاران نقش بر لوح عدم زد

 از این رو، می توان گفت که هنر شگفت معلمی از آن خداوند عالم است.

 شهید ثانی رحمت الله درباره هنر معلمی خداوند می فرماید:

 خداوند از آن جهت به وصف (اکرمیت) و نامحدود بودن کرامتش، توصیف شد که علم و دانش را به بشر ارزانی داشته است. اگر هر مزیت دیگری، جز علم و دانش، معیار فضیلت به شمار می رفت، شایسته بود همان مزیت با وصف (اکرمیت) در ضمن این آیات همراه و هم پا گردد و آن مزیت به عنوان معیار کرامت نامحدود خداوند به شمار آید. کرامت الهی در این آیات با تعبیر الاکرام بیان شده است.چنین تعبیری می فهماند که عالی ترین نوع کرامت پروردگار نسبت به انسان با والاترین مقام و جایگاه او، یعنی علم و دانش هم طراز است.

   به همین جهت امام خمینی (ره) می فرمود:

 معلم اول خدای تبارک و تعالی است ….. به وسیله وحی؛ مردم را دعوت می کند به نورانیت؛ دعوت می کند به محبت؛ دعوت می کند به مراتب کمالی که از برای انسان است.

معلّمی برتر از شهادت

 حضرت امام جعفر صادق (ع) می فرمایند: هنگامی که روز قیامت شود، خداوند تمام انسان ها را جمع می کند و چون ترازوی اعمال نهاده شد و خون شهیدان را با مرکب قلم عالمان و معلمان بسنجند، ارزش مرکب آنان بر خون شهیدان فزونی خواهد داشت. این ارزش بدان جهت است که شهیدان در سایة علم و تربیت معلمان و تعلیم شایستة آنان به خدا راه یافته و لیاقت شهادت نصیبشان شده است.

توصیه امام سجاد (ع) به دانش آموزان

 امام سجاد (ع) در زمینة حفظ حقوق معلم می فرماید: حق معلم بر تو آن است که همواره، با دیدة تعظیم و تکریم به او بنگری، مجلس او را گرامی بداری و به سخنانش با دقت گوش دهی، رو به جانب او بنشینی و صدایت را در حضورش بلند نکنی .

لزوم دلسوزی معلم نسبت به شاگرد

 مرحوم شهید ثانی در مورد لزوم دلسوزی معلم نسبت به شاگرد می نویسد: معلم باید دربارة شاگردان، خواهان اموری باشد که نسبت به آنها، در خود احساس علاقه و دوستی کند. و از هرگونه شر و بدی که برای خویش نمی -پسندد برای شاگردانش نیز نپسندد؛ زیرا این گونه دلسوزی و برابر اندیشی نسبت به شاگردان، حاکی از کمالِ ایمانِ معلم و حُسن رفتار و برادری، نمایانگر روح تعاون و همبستگی معلم نسبت به آنان می باشد .

حقوق معلم در آینة فرمایشات حضرت سجاد (ع)

 حضرت سجاد (ع) در فرمایشات خود سفارش بسیاری در حفظ حقوق معلم از سوی شاگردان دارندو می فرماید: حق کسی که عهده دار تعلیم توست، آن است که او را بزرگ شماری و مجلس او را سنگین بداری و نیکو به وی گوش فرا دهی و روی خود را بر او کنی و با او بلند سخن نگویی و کسی را که از او چیزی می پرسد تو پاسخ ندهی و بگذاری که خود او پاسخ گو باشد و در مجلس او با هیچ کس به صحبت ننشینی و در محضر او بدگویی از کسی نکنی و اگر از او در نزد تو بدگویی شد از او دفاع کنی و عیب پوشش باشی و فضایل و مناقب او را آشکار کنی و با دشمنش همنشینی نکنی و با دوستش دشمنی نورزی؛ پس چون چنین کردی، فرشتگان خدای تعالی به سود تو گواهی خواهند داد که مقصد و مقصود تو از او و فرا گرفتن دانش او فقط برای خدا بوده نه به خاطر مردم .

 داستانی زیبا از رابطه شاگرد و معلم:

 بهترین نوع این رابطه که سرشار از ادب و فروتنی است، در داستان حضرت موسی (ع) به عنوان شاگرد و حضرت خضر (ع) در مقام معلم ـ نمود دارد. موسی (ع) مأمور شد تا از بنده ای صالح به نام خضر (ع) کسب علم کند. قرآن آغاز گفت و گوی این معلم و شاگرد را این چنین بیان می کند:

 قال له موسی هل اتبعک علی ان تعلمن مما علمت رشداً * قال انک لن تستطیع معی صبراً * و کیف تصبرعلی ما لم تحط به خبراً * قال ستجدنی ان شاء الله صابراً و لا اعصی لک امراً * قال فان اتبعتنی فلا تسئلنی عن شی ءٍ حتی احدث لک منه ذکراً. (کهف: ۶۶ ـ ۷۰) موسی به او گفت: آیا از تو پیروی کنم تا از آنچه به تو تعلیم داده شده که مایه رشد است به من بیاموزی؟ گفت : تو هرگز هم پای من نمی توانی صبر کنی و چگونه در مورد چیزهایی که از آن شناخت نداری، شکیبایی می کنی؟گفت: اگر خدا بخواهد، مرا شکیبا خواهی یافت و در هیچ کاری نافرمانی تو -
نمی کنم. گفت: اگر به دنبال من آمدی، چیزی از من مپرس تا خودم از آن با تو سخن بگویم.

 معلمی در کلام امام خمینی (ره):

 نقش معلم در جامعه، نقش انبیاست؛ انبیا هم معلم بشر هستند.تمام ملت باید معلم باشند؛ فرزندان اسلام تمام افرادش معلم باید باشند و تمام افرادش متعلم.

 معلم در سخنان مقام معظم رهبری:

 دست توانای معلم است که چشم انداز آینده ما را ترسیم می کند. اگر می بینید که امیرمؤمنان، مولای متقیان علی (ع) می فرماید: من علمنی حرفاً فقد صیرنی عبداً؛ هرکس چیزی به من بیاموزد، مرا غلام خویش کرده است.  این بیان برای ما درس است تا معلمان، قدرخود را بدانند و تشخیص دهند که چقدر، وجود آنها در سرنوشت یک ملت مؤثر است.

 معلم در کلام استاد مطهری:

 معلم باید نیروی فکری متعلم را پرورش دهد و او را به سوی استقلال رهنمون شود. باید قوه ابتکار او را زنده کند؛ یعنی در واقع، کار معلم آتش گیره دادن است. فرق است میان تنوری که شما بخواهید آتش از بیرون بیاورید و در آن بریزید تا آن را داغ کنید و تنوری که در آن هیزم و چوب جمع است و شما فقط آتش گیره از خارج می -آورید و آن قدر زیر این چوب ها و هیزم ها قرار می دهید که اینها کم کم مشتعل شود.




تاریخ: چهار شنبه 11 ارديبهشت 1392برچسب:,
ارسال توسط حميدرضارضايي

 

  روزمعلم بر تمامی دوستان و همکاران عزیز

 در مدرسه راهنمایی شاهد هدایت و غیر انتفاعی پرورش و دیگر همکاران عزیز و دوستان گرانمایه و ارزشمند دنیای مجازی ام گرامی باد

تو را سپاس! معلم عزیز

کارت پستال درخواستی طراحان


 

*حمد و سپاس خداوندی را که بزرگترین معلم بشریت است و به انسان آموخت آنچه را که نمی دانست.وسپاس پیامبر(ص) را که برای معلمی مبعوث شد و با نور افشانی شمع وجودش راه هدایت را بر بشریت هموار کرد.

*پیامبر اکرم(ص) فرمودند:(انما بعثت معلما، یعنی من برای معلمی مبعوث شده ام).چه افتخاری بالاتر و  والاتر از این که خدای متعال تمام عالم هستی را  بخاطر یک معلم  بوجود آورده است.آنجا که  خطاب به پیامبر(ص) فرموده اند: لو لاک لما خلقت الافلاک: یعنی ای پیامبر(ص) جهان و افلاک را بخاطر تو خلق کرده ام.


   

 

              همکار خوبم! روزت مبارک

 




تاریخ: چهار شنبه 11 ارديبهشت 1392برچسب:,
ارسال توسط حميدرضارضايي

 

تقدیم به تمام مادران ، فرشتگان  برگزیده ی خداوند بر روی زمین

آنانی که دامان پاکشان انسان هایی آگاه و وارسته به بشریت و جهان تقدیم کرده و خواهند کرد.

مادر اي مريم بزرگ زمان

خرم از تو بهار ايمان است

قلب سرشار از عطوفت تو

روشن از آفتاب قرآن است

مادر اي كهكشان آينه ها

دستهاي تو شط خورشيد است

در طلوع نگاه خسته تو

برق رنگين كمان اميد است

مادر اي آفتاب هستي بخش

زير پايت بهشت جاويد است

دامن پاكت اي فرشته مهر

باغ آيينه گون توحيد است

برلبانت شكوفه هاي دعا

مي شكوفد سحر به بانگ اذان

روي رخساره ات ستاره اشك

مي دود با تلاوت قرآن

مي كند پر فضاي خانه زعطر

گل سجاده ات به وقت نماز

بانگ لله اكبرت در دل

بشكفاند شكوفه هاي نياز

 

 

                                                                                       نصرالله مرداني – شاعر معاصر

 

 





تاریخ: چهار شنبه 11 ارديبهشت 1392برچسب:,
ارسال توسط حميدرضارضايي

 

 

   نوع دستورهایی که اسلام به زن ومرد می دهد، در عین حال که یک راه مشترکی برای هر دو قائل است ولی راه مخصوص را هم از نظر دور نمی دارد، وقتی احترام به پدر ومادر را بازگو می کند، برای گرامی داشت مقام زن، نام مادر را جداگانه وبالاستقلال طرح می کند. قرآن کریم می فرماید:

اما یبلغن عندک الکبر احدهما او کلاهما فلا تقل لهما اف و لا تنهرهما و قل لهما قولا کریما (1)

اگر یکی از آن دو یا هر دو، در کنار تو به سالخوردگی رسیدند به آنها حتی «اوف » مگو وبه آنها پرخاش مکن و با آنها سخنی شایسته بگوی.

ودر بخشی دیگر می فرماید: ما سفارش کردیم به انسان که احسان را نسبت به پدر و مادر فراموش نکند:

و وصینا الانسان بوالدیه احسانا (2)

وانسان را نسبت به پدر ومادرش به احسان سفارش کردیم.

و قضی ربک الا تعبدوا الا ایاه و بالوالدین احسانا (3)

پروردگار تو مقرر کرد که جز او را مپرستید وبه پدر ومادر خود احسان کنید. ودر جای دیگر احسان به پدر ومادر را در کنار عبادت حق یاد می کند:

ان اشکر لی و لوالدیک (4)

شکر گزار من وپدر ومادرت باش.

اما با همه این تجلیل های مشترک، وقتی می خواهد از زحمات پدر ومادر یاد کند، از زحمت مادر سخن می گوید، نه از زحمت پدر، آنجا که می فرماید:

و وصینا الانسان بوالدیه احسانا حملته امه کرها و وضعته کرها و حمله و فصاله ثلاثون شهرا (5)

زحمات سی ماهه مادر را می شمارد، که: دوران بارداری، زایمان، ودوران شیرخوراگی برای مادر دشوار است. وهمه اینها را به عنوان شرح خدمات مادر ذکر می کند. قرآن کریم به هنگام یادآوری زحمات حتی اشاره ای هم به این موضوع ندارد که: پدر زحمت کشیده است.

بنابراین، آیات قرآن که در مورد حق شناسی از والدین آمده است بر دو قسم است: یک قسم حق شناسی مشترک پدر ومادر را بیان می کند وقسم دیگر، آیاتی است که مخصوص حق شناسی مادر است، قرآن کریم اگر درباره پدر حکم خاصی بیان می کند فقط برای بیان وظیفه است، نظیر:

و علی المولود له رزقهن و کسوتهن بالمعروف (6)

خوراک وپوشاک مادران به طور شایسته به عهده پدر فرزند است.

ولیکن هنگامی که سخن از تجلیل وبیان زحمات است، اسم مادر را بالخصوص ذکر می کند.




تاریخ: چهار شنبه 11 ارديبهشت 1392برچسب:,
ارسال توسط حميدرضارضايي

 

 ساعت ۳ شب بود که صدای تلفن پسری را از خواب بیدار کرد.

پشت خط مادرش بود. 

پسر با عصبانیت گفت: چرا این وقت شب مرا از خواب بیدار کردی؟

 

مادر گفت: ۲۵ سال قبل در همین موقع شب تو مرا از خواب بیدار کردی؟

                       فقط خواستم بگویم" تولدت مبـــــــــــــارک" 

پسر از اینکه دل مادرش را شکسته بود تا صبح خوابش نبرد..

 

 

 

صبح سراغ مادرش رفت. وقتی داخل خانه شد مادرش را پشت میز تلفن با شمع نیمه سوخته یافت ولی مـــــــــــادردیگر در این دنیا نبود...

اگر مـــــღــــــادر نباشد زندگـــــــــی نیست

به خورشید فلك تابندگـــــــــــــی نیست

خدا عشق است و مـــــღـــادر كعبه‌ی عشق

به آنان بندگی، شرمندگــــــــــــی نیست


بیایید قدردانکعبه ی عشق مان "باشیم.


خدایا به آنان که مادر در برشان نیست شکیبایی عنایت فرما

که دردی بس طاقت فرساست.
 و به آنان که مادر دربرشان است . بیاموز که قدردان این نعمت گران بها باشند.


 

 



تاریخ: چهار شنبه 11 ارديبهشت 1392برچسب:,
ارسال توسط حميدرضارضايي

 

سالروز ولادت حضرت زهرا(س) ، روز زن و روز مادر

مبارک باد

 

http://s4.picofile.com/file/7742408060/cooltext1010607563.png

http://s4.picofile.com/file/7742416983/cooltext1010618685.png

 



تاریخ: چهار شنبه 11 ارديبهشت 1392برچسب:,
ارسال توسط حميدرضارضايي

  

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

آرامشي به وسعت صحراست مادرم

 

 
اصلاً گمان كنم خودِ درياست مادرم

‌ 
مثل ستاره در شب يلدا كه بي‌دريغ

‌ 
تا صبح مي‌درخشد و زيباست مادرم‌

 
يك سينه درد دارد و آهي نمي‌كشد

 
از بس كه مثل كوه شكيباست مادرم

‌ 
هر روز مهربان‌تر و هر روز تازه تر

 
مثل نگاه‌ِ ساكت باباست مادرم

‌ 
چشمش به غنچه‌هاي جوانش كه مي‌خورد

 
لبريزِ خنده‌هاي شكوفاست مادرم

‌ 
شب‌هاي بي‌كسي چه كسي مي‌نوازدم‌؟

 
هرجاست اشك‌هاي من‌، آنجاست مادرم‌

 
هر شب پس از نماز، دعا مي‌كند مرا

 
در فكر روزهاي مباداست مادرم‌

 
پهلوش مي‌نشينم و لبخند مي‌زند

 
تنهايي‌اش در آينه پيداست مادرم

‌ 
سيراب مي‌شوم به صدايش كه مي‌رسم‌


مانند آبهاي گواراست مادرم

‌ 
بازي‌ّ كودكانه زمينم اگر زند

 
باكيم نيست‌، گرم تماشاست 
مادرم‌

 
از ماجراي هاجر و سارا سؤال كن‌

 
در قصه‌هاي مريم و حواست
 مادرم‌

 
مادر حقيقتي است به افسانه‌ها شبيه

‌ 
مثل خداست‌، يكّه و يكتاست 
مادرم

‌ 
رازي است نانوشته الف لام ميم عشق‌

 
حرفي كه تا هميشه معمّاست 
مادرم

‌ 
«آهسته باز از بغل پلّه‌ها گذشت‌»

 
اما كسي نديد چه تنهاست 
مادرم

 

 





تاریخ: چهار شنبه 11 ارديبهشت 1392برچسب:,
ارسال توسط حميدرضارضايي


در سالروز درگذشت

سهراب سپهری ،شاعر واژه های ترد.

 

من اناری را،  می کنم دانه ،

به دلم می گویم :

خوب بود این مردم ، دانه های دلشان پیدا بود 



سهراب سپهري، در پانزدهم مهرماه 1307 درقم به دنيا آمد و دوره زندگي را بيشتر در تهران گذراند . يك نكته مهم درباره سپهري از اين قراراست : سهراب سپهري بر اساس شناسنامه در مهر 1307 در كاشان به دنيا آمده است. اما او خود به صراحت اين موضوع را مردود شمرده است:

”من كاشي ام. .شناسنامه ام درست نيست . مادرم مي داند كه من در روز چهاردهم مهر(16 اكتبر)به دنيا آمده ام . درست سر ساعت 12 .مادرم صداي اذان را مي شنيده است . در قم زياد نمانده ايم. به گلپايگان و خوانسار رفته ايم . به سرزمين پدري.

نام پدرش اسدالله خان، و نام مادرش فروغ سپهري، نواده لسان المك سپهري، مؤلف ناسخ التواريخبود. در آن خانواده، غيراز سهراب، منوچهر، همايون دخت،پريدخت و پروانه هم زندگي مي كردند كه همگي اهل ذوق و هنر بودند. سهراب در محيطي سرسبز زندگي مي كرد. بـاغي بسيار بزرگ، با درختاني تنومند و گلهاي زياد، و وجود حيوانات اهلي،مرغ، لاك پشت، اردك، ... محيطي با صفاي روستايي به او هديه كرده بود.

 سهراب، رفتار خشن معلم و پدر را بارها تجربه كرده بود، حتي روزي به جرم نقاشي كشيدن بر تابلوي مدرسه كتك خورده بود . به نقاشي علاقه زيادي داشت، و از راه نقاشي، تامين معاش مي كرد. به موسيقي، و بويژه نوا ختن سنتور نيز علاقه داشت و دستگاههاي موسيقي را مي دانست . مطالعه،جزو كارهاي روزمره سهراب بود. فرانسه و انگليسي را خوب مي دانست، و به قران و مولوي و شمس، علاقه فراوانی داشت.

 سپهری در سال 1332 از دانشــكده هنرهاي زيبا دانشــگاه تهران، در مقطـع كارشنـاسي فارغ التحصيل شد و در مد ت زندگي خود، به اروپا، شرق آسياسفرهاي زيادي كرد. در حوزه نقاشي، و در عصر آهن، طبيعت را در آثارش جاني دوباره مي بخشيد. او هرگز ازدواج نكرد و در روزهاي پايان عمرش به انزوا پناه برد تا اينكه دريكم اريبهشت 1359، به علت بيماري سرطان خون درگذشت .

 


 


اولين سروده هاي سهراب، تا 35 سالگي ادامه داشت. در 45 سالگي، صداي پاي آب، و مسافر را سرود. در كل شش مجموعه شعر و دو شعر بلند ازاو مانده است. نام اولين مجموعه او، در كنار چمن،نام دارد و كتابي نيز به نثر به نام اتاق آبي نگاشته است. در كنار چمن، اولين كتاب سهراباست كه با مقدمه مشفق كاشاني چاپ شده و ناياب است . دومين اثر شعري سهراب، مرگ رنگنام دارد كه 22 قطعه شعر است. او در اين مجموعه، از شب و تاريكي صحبت كرده و مفاهيمي غير عرفاني دارد، و نوعي سـرگرداني در آن احسـاس مي شود .

 زندگي خوابها، سومين اثر شعري سهراب است كه در سال 1332 سروده شده است و بيشترين تعداد شعر سهراب را در خود دارد . در اين دفتر، سهراب نشان داده كه با عرفان مشرق زمين آشنا شده، و از تاريكي ها فاصله گرفته و نور را احساس كرده است . شرق اندوه، عنوان دفتر شعر ديگر سهراب است. در اين دفتر،صحبت از درد مشرق زمين و تجليات عرفاني ديده مي شود.صداي پاي آب، از اصلي ترين سروده هاي سهراب است. گويا سهراب، در اين شعر خود را معرفي كرده و مشاهدات عرفاني خود را بيان كرده است . در اين سرود، صداي تنهايي سهراب، و عرفان او را مي شنويم .او در اين سروده، همه را به خوبي و نيكي دعوت كرده است. مسافر، نيز از ديگر سروده هاي سهراب است كه در بردارنده نكاتي عرفاني، و خاطره سفري به شمال است .

حجم سبز،كامل ترين و زيبا ترين اثر شعري سهراب است. اين اثر با 25 شعر، در 1346 چاپ شده و يادگار روزهاي سبز و آفتابي سپهري است. سهراب در اين اثر، اشعاري قوي واستوار دارد، و طبيعت را نمايش كرده است. 

  آخرين مجموعه شعري سهراب، ما هيچ، ما نگاه، نام دارد. سهراب در اين مجموعه،   اشعاري دشوار و كم جذابيت دارد. گاه واژه ها بر معنا غلبه مي كنند ولي در نوع خود، بي نظير است. دراین مجموعهسپهري،در اوج و پختگي روحي است .و بالاخره اين كه اتاق آبي ديگر اثر سهراب سپهري است، كه به نثر است، داراي اشارات فلسفي، اعتقادي و عرفاني است. اتاق آبي سه بخش دارد : بخش اول به معرفي اتاق آبي ـ اتاقي در انتهاي باغي كه سهراب زياد به آنجا مي رفته ـ پرداخته، بخش دوم مربوط به خاطرات دبستان و دبيرستان است و بخش سوم، گفتگو با استاد نام دارد .

 




تاریخ: یک شنبه 1 ارديبهشت 1392برچسب:,
ارسال توسط حميدرضارضايي

 

روز اول اردیبهشت بزرگداشت سعدی گرامی باد

 

 

 

این مطرب از کجاست که برگفت نام دوست

 
 

تا جان و جامه بذل کنم بر پیام دوست

 
 

دل زنده می‌شود به امید وفای یار

جان رقص می‌کند به سماع کلام دوست

 

تا نفخ صور بازنیاید به خویشتن

هرکه اوفتاد مست محبت ز جام دوست

 

من بعد از این اگر به دیاری سفر کنم

هیچ ارمغانیی نبرم جز سلام دوست

 

رنجور عشق به نشود جز به بوی یار

ور رفتنیست جان ندهد جز به نام دوست

 

وقتی امیر مملکت خویش بودمی

اکنون به اختیار و ارادت غلام دوست

 

گر دوست را به دیگری از من فراغتست

من دیگری ندارم قایم مقام دوست

 

بالای بام دوست چو نتوان نهاد پای

هم چاره آن که سر بنهی زیر بام دوست

 

درویش را که نام برد پیش پادشاه

هیهات از افتقار من و احتشام دوست

 

گر کام دوست کشتن سعدیست باک نیست

اینم حیات بس که بمیرم به کام دوست

 

 

 

ولادت

سعدی شیرازی، یکی از شاعران توانا و شیرین سخن ایران است. وی در دهه نخستین قرن هفتم هجری در شیراز و در خاندانی که همه از عالمان دین بودند پا به عرصه هستی نهاد. نامش مُشَرَّف الدین یا مُصلحُ الدین است. هنوز کودک بود که از نوازش دست های مهربان پدر بی بهره ماند. در سن جوانی به بغداد رفت و در نظامیه که از دانشگاه های مهم علوم دینی آن زمان محسوب می شد به تحصیل پرداخت و از محضر دو استاد بزرگ «ابن جوزی» و «شهاب الدین سُهروردی» بهره ها گرفت.

مسافرت های طولانی

سعدی، در همان ایام جوانی، ضمن فراگیری علوم دینی، به مطالعه تاریخ و سیره نبوی پرداخت و در فن خطابه و موعظه مهارت یافت. سپس راهی یک سفر طولانی شد که نزدیک سی سال به درازا کشید. وی در این مدت از شهرهای عراق، شام، حجاز، مکه، بیت المقدس، طرابلس و دمشق دیدن کرد. در یکی از این سفرها، در شهر طرابلُس (هم اکنون جزو لبنان است) به دست صلیبیان اسیر شد.

صلیبیان گروهی از مسیحیان بودند که در آن زمان برای اشغال بیت المقدس به آن منطقه لشکرکشی کرده بودند.

اسارت در طرابلس

سعدی، در یکی از سفرهایش به دست صلیبیان اسیر شد. او درباره این واقعه می گوید:

در دمشق، از هم نشینی یارانم ملالتی پدید آمده بود، سر در بیابان قدس نهادم و با حیوانات اُنس گرفتم تا وقتی که اسیر فرنگ شدم. در خندق طرابلُس مرا همراه با یهودیان به کار گِل (و بنایی) واداشتند، تا آن که یکی از رؤسای شهر حَلَب که سابقه آشنایی میان ما بود مرا بشناخت و گفت:ای فلان! این چه حالت است؟ گفتم چه بگویم؟

پای در زنجیر پیش دوستان بِهْ که با بیگانگان در بوستان

بر حالت من رحمت آورد و با پرداخت ده دینار از قید اسارت خلاصم کرد و با خود به حلب برد.

بازگشت به شیراز

سعدی پس از 30 سال دوری از وطن و سیر در آفاق و انفُس و گردش های علمی و معنوی، سرانجام به شیراز بازگشت و حاصل تجربیات و مطالعات خود را به رشته تحریر درآورد. او ابتدا در سال 655 کتاب کم نظیر بوستان را در ده باب به نظم درآورد و سپس در سال 656 کتاب گلستان را به نثر مُسجَّع و آهنگین تدوین کرد. این دو کتاب از شاهکارهای ادب فارسی است که تاکنون کسی نتوانسته همانند آن کتابی تألیف کند.

ستایش پروردگار

سعدی در دیباچه گلستان با نثر دلنشین و آهنگین خود این گونه به ستایش پروردگار می پردازد.

«منت خدای را عزوجل، که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت، هر نفسی که فرو می رود مُمِدّ حیات است و چون بر می آید مفرّح ذات؛ پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب.

از دست و زبان که به درآید کز عهده شکرش به در آید
بنده همان به که ز تقصیر خویش عذر به درگاه خدای آورد
ورنه سزاوار خداوندی اش کس نتواند که به جای آورد

نعمت های پروردگار

سعدی، در دیباچه گلستان، بعد از ستایش پروردگار از نعمت های او این چنین سخن می گوید: باران رحمت بی حسابش همه را رسیده و خوان نعمت بی دریغش همه جا کشیده.

دوستان را کجا کنی محرومتو که با دشمنان نظر داری
ای کریمی که از خزانه غیب گبر و ترسا وظیفه خورداری
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری
همه از بهر تو سرگشته و فرمانبردار شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری

ستایش پیامبر و اهل بیت او

سعدی در دیباچه گلستان پس از ستایش پروردگار، با چند جمله کوتاه و پرمعنا به ستایش پیامبر گرامی اسلام می پردازد و سپس با یک بیت که آن را به عربی سروده، بر محمّد و آل او درود می فرستد، و بدین گون، محبت خود را به این خاندان ابراز می دارد:

بَلَغَ العُلی بِکَمالِهِ، کَشَفَ الدُّجی بِجَمالِهِ حَسُنَتْ جَمیعُ خِصاله، صلّوا عَلَیْهِ وَ الِهِ

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با کمال خود به اوج رسید و تاریکی جهل و نادانی را با نور جمال معرفت خود زائل کرد، اخلاق او، همه نیکوست؛ [پس] بر او و اهل بیت او درود بفرستید.

غنیمت شمردن عمر

سعدی، در کتاب گلستان، در اشعاری زیبا، غنیمت شمردن عمر گران بها را این چنین گوشزد می کند:

هر دم از عمر می رود نفسی چون نگه می کنم نماند بسی
ای که پنجاه رفت و در خوابی مگر این پنج روزه دریابی
خجل آن کس که رفت و کار نساخت کوس رحلت زدند و بار نساخت
خواب نوشین بامداد رحیل باز دارد پیاده را ز سبیل
هر که آمد عمارتی نو ساخت رفت و منزل به دیگری پرداخت
نیک و بد چون همی بباید مُرد خُنُک آن کس که گوی نیکی بُرد
برگ عیشی به گور خویش فرست کس نیارد ز پس، تو پیش فرست

تالیف گلستان

سعدی، درباره انگیزه نوشتن کتاب گلستان چنین گفته است. پس از غصه خوردن بر عمرم که بیهوده تلف شده بود، مصلحت چنان دیدم که گوشه گیری انتخاب کنم و دیگر سخن نگویم تا آن که یکی از دوستان قدیم، از در درآمد، هرچه با من شوخی کرد جوابش را ندادم و سر از زانوی تعبّد برنگرفتم، رنجیده نگه کرد و گفت:

کنونت که امکان گفتار هست بگو ای برادر به لطف و خوشی
که فردا چو پیک اجل در رسد به حکم ضرورت زبان در کشی

یکی از دوستان به او گفت: سعدی قسم یاد کرده که دیگر سخن نگوید. او در پاسخ گفت: خلاف راهِ درست است که ذوالفقار علی در نیام باشد و زبان سعدی در کام.

زبان در دهان ای خردمند چیست کلید درِ گنج صاحب هنر
چون در بسته باشد چه داند کسی که جوهر فروش است یا پیله ور

سعدی، بعد از شنیدن این سخنان، قلم به دست گرفته و شروع به تالیف گلستان می کند.

گلستان سعدی

گلستان سعدی، هشت باب دارد، سعدی در این باب ها یک دوره آداب معاشرت و اخلاق و معارف دینی را با بیانی زیبا و دل انگیز و به صورت داستان هایی آموزنده و شیرین، همراه با اشعاری کوتاه و دلنشین، آورده است. باب اول گلستان، در سیرت پادشاهان نام دارد. سعدی در این باب با بیانی ملایم و نرم و غیرمستقیم به نصیحت پادشاهان پرداخته و یک دوره آداب حوکمت داری و روش برخورد با مردم را به آنها می آموزد. این باب از 41 داستان کوتاه و شیرین تشکیل شده است.

حکایت اول از گلستان سعدی

گلستان سعدی با این حکایت آغاز می شود:

شنیدم پادشاهی به کشتن اسیری اشارت کرد، اسیر بیچاره در آن حالت ناامیدی، مَلِک را دشنام داد، که گفته اند: هر که دست از جان بشوید، هرچه در دل دارد بگوید. مَلِک پرسید چه می گوید؟ یکی از وزیران پاک نهاد گفت:ای پادشاه می گوید: والکاظمین الغَیظ و العافینَ عَنِ الناس؛ نیکوکارانی که خشم خود را فرو می نشانند و از گناه مردم می گذرند.

وزیر دیگر که این سخن شنید، گفت: درست نیست که در محضر پادشاه جز به راستی سخن بگویم. این اسیر مَلِک را دشنام و ناسزا گفت. ملک، روی از این سخن درهم آورد و گفت: آن دروغ وی پسندیده تر آمد مرا از این راست که تو گفتی؛ زیرا در آن مصلحتی بود و بنای این بر بدسرشتی، و خردمندان گفته اند: دروغی مصلحت آمیز بِهْ که راستی فتنه انگیز.

حکایت نوزدهم از گلستان سعدی

سعدی در حکایت نوزدهم گلستان، مردم و پادشاهان را از کوچک ترین ظلم و ستم بر دیگران نهی می کند و می گوید:

آورده اند که انوشیروان (عادل) را در شکارگاهی صید کباب کردند ونمک نبود. غلامی به روستا رفت تا نمک آرد. نوشیروان گفت: نمک به قیمت بِستان تا رسمی نشود. (یعنی نمک را به بهای روز بخر نه کمتر، تا آیین نادرستی باب نشود و ده خراب نگردد) گفتند: این مقدار کم، چه زیانی در پی دارد؟ گفت: بنیاد ظلم در جهان، اول اندکی بوده است هر که آمد مقداری بر آن افزود تا بدین درجه رسیده است.

اگر ز باغ رعیت مَلِک خورد سیبی برآورند غلامان او درخت از بیخ

عزت نفس

سعدی در حکایات خود، مردمان را به داشتن طبع بلند و دست یافتن به عزت نفس توصیه می کند او این معنا را در حکایتی زیبا، چنین آورده است:

دو برادر یکی خدمت سلطان کردی و دیگری به زور بازو نان خوردی، تا این که روزی برادر توانگر به برادر فقیر می گوید:

چرا خدمت سلطان نکنی تا از مشقت کار کردن برهی؟ و برادرش پاسخ می دهد: تو چرا کار نکنی تا از مذلت خدمت، رهایی یابی؟ که خردمندان گفته اند: نان خود خوردن و نشستن، بِهْ که کمر به خدمت سلطان بستن.

عمر گرانمایه در این صرف شد تا چه خورم صیف و چه پوشم شتا
ای شکم خیره به نانی بساز تا نکنی پشت به خدمت دو تا

باب دوم گلستان

باب دوم گلستان سعدی، «در اخلاق درویشان» نام دارد، سعدی در این باب با بیان 48 حکایت کوتاه و شیرین، اخلاق و آداب برخورد با دیگران را به مردم می آموزد. مثلاً در اولین حکایت این باب، مردم را از سوء ظن و بدگمانی به دیگران باز می دارد، سعدی می گوید:

شخصی به مرد پارسایی گفت: نظر تو درباره فلان شخص چیست که دیگران درباره او بد می گویند؟ گفت: بر ظاهرش عیب نمی بینم و در باطنش غیب نمی دانم.

هر که را جامه پارسا بینی پارسا دان و نیکبخت انگار
ور ندانی که در نهانش چیست محتسب را درون خانه چه کار

نهی از خودپسندی

سعدی در حکایت هفتم از گلستان، با زبانی ساده و شیرین مردم را از غیبت کردن و نیز از عبادتی که خدای ناخواسته منجر به غرور و خودخواهی گردد نهی کرده است:

یاد دارم که در ایام طفولیت، متعبد بودمی و شب خیز، اهل زهد و پرهیز، شبی در خدمت پدر رحمة اللّه علیه نشسته بودم همه شب دیده بر هم بسته و مُصْحَف عزیز بر کنارگرفته و طایفه ای گرد ما خفته، پدر را گفتم: از اینان یکی سر بر نمی دارد که دوگانه ای بگزارد، چنان خواب غفلت برده اند که گویی نخفته اند که مرده اند، گفت: جان پدر، تو نیز اگر بخفتی بِهْ از آن که در پوستین خلق افتی.

نبیند مدعی جز خویشتن را که دارد پرده پندار در پیش
گرت چشم خدا بینی ببخشند نبینی هیچ کس عاجزتر از خویش

احترام به پدر و مادر

سعدی در حکایتی مردم را به احترام و خدمت به پدر و مادر فرا می خواند و از این که روزی از روی نادانی بر سرِ مادر خود فریاد کشیده است اظهار شرم می کند و می گوید:

وقتی به جهلِ جوانی، بانگ بر مادر زدم. دل آزرده به کنجی نشست و گریان همی گفت: مگر خُردی فراموش کردی که درشتی می کنی

چه خوش گفت زالی به فرزند خویش چو دیدش پلنگ افکن و پیلتن
گر از عهد خردیت یاد آمدی که بیچاره بودی در آغوش من
نکردی در این روز بر من جفا که تو شیرمردی و من پیرزن

در فضیلت قناعت

باب سوم گلستان سعدی، «در فضیلت قناعت» نام دارد، او در این باب 28 حکایت از قناعت آورده است و نتیجه آن را عزت نفس، کرامت و بلند طبعی دانسته است:

حاتم طایی را گفتند، از تو بزرگ همت تر در جهان دیده ای یا شنیده ای؟ گفت: بلی، روزی چهل شتر قربان کرده بودم، پس به گوشه صحرایی به حاجتی برون رفته بودم. خارکنی را دیدم پشته فراهم آورده. گفتمش: به مهمانی حاتم، چرا نروی که خلقی بر سفره او گرد آمده اند. گفت:

هر که نان از عمل خویش خورد منّت حاتم طایی نبرد

من او را به همت و جوانمردی از خود برتر دیدم.

شکر خدا

سعدی در حکایتی از گلستان، انسان را به شکرگزاری بر آن چه دارد فرا می خواند:

«هرگز از دور زمان ننالیده بودم و روزی از گردش آسمان درهم نکشیده، مگر وقتی که پایم برهنه مانده بود و استطاعت پای پوشی نداشتم به مسجد جامع کوفه درآمدم دلتنگ، یکی را دیدم که پای نداشت، سپاس حق به جای آوردم و بر بی کفشی صبر کردم.

غلبه بر هوای نفس

سعدی با داستانی کوتاه پند می دهد که انسان در هنگام خشم باید بر خویشتن مسلط باشد و خشم خود را فرو برد، در این حکایت آمده است:

یکی از صاحبدلان، زور آزمایی را دید به هم برآمده و کف در دهان آورده. گفت: این را چه حالت است؟ گفتند: فلان، دشنام دادش. گفت: این فرومایه هزار مَنْ سنگ برمی دارد و طاقت سخنی نمی آرد.

این حکایت سعدی، یادآور این سخن پیامبر صلی الله علیه و آله است وقتی که آن حضرت از راهی می گذشت، جمعی را دید که در اطراف مردی حلقه زده اند، پرسیدند: چه خبر است؟ گفتند یا رسول اللّه مردی زورمند و توانگر است و سنگی بدین بزرگی را برمی دارد. فرمود: شجاع و زورمند کسی است که بر هوای نفس خود چیره شود.

سعدی از نگاه خاورشناسان اروپایی

از حدود 300 سال پیش که خاورشناسان اروپایی با ادبیات مشرق زمین آشنا شده اند، با اشتیاق فراوان، به ترجمه این آثار پرداخته اند: از جمله این آثار که تاکنون به دست شصت خاورشناس ترجمه شده و حدود شصت بار نیز تجدید چاپ شده، کتاب گلستان سعدی است.

«گارسین دِتاسی» خاورشناس غربی می گوید: «سعدی از مهم ترین نویسندگان ایرانی است که نزد عموم مردم اروپا شهرت دارد.»

برخی از نویسندگان اروپایی که آثار سعدی را ترجمه کرده اند عبارتند از:

فِردریش اُکسین باخ (به زبان آلمانی)، ژانیتوس (به لاتین)، اولئاریوس (به آلمانی)، سولیوان اِشتیفن (به انگلیسیی)، دِفْرِمِری (به زبان فرانسه)، نازاریانْتس (به روسی) و کازیمرسْکی (به لهستانی)

تاثیرپذیری نویسندگان اروپایی از سعدی

پس از آشنایی کشورهای غربی با آثار اندیشمندان شرقی و به خصوص نویسندگان ایرانی، هر کدام خواسته یا ناخواسته از این آثار تاثیر پذیرفته و داستان هایی شبیه به آن پدید آورده اند «فِدر» نویسنده مشهور اروپایی، داستانی بدین مضمون دارد: شخصی شیشه ای خالی در راه می یابد و پس از آن که آن را می بوید می بیند بوی عطر می دهد و نتیجه می گیرد که این شیشه به خاطر همنشینی با عطر، خوشبو و عطرآگین شده است. انسان پس از خواندن این داستان، بی درنگ به یاد شعر معروف سعدی می افتد:

گِلی خوش بوی در حمام روزی رسید از دست محبوبی به دستم
بدو گفتم که مشکی یا عبیری که از بوی دلاویز تو مستم
بگفتا من گِلی ناچیز بودم ولیکن مدتی با گل نشستم
کمال همنشین در من اثر کرد وگرنه من همان خاکم که هستم

تاثیر ویکتور هوگو از سعدی

«ویکتور هوگو» یکی از نویسندگان اروپایی است که از داستان های سعدی تاثیر پذیرفته است. این نویسنده مشهور فرانسوی در داستانی می گوید: گوشه خلوت کنار دریا و نغمه امواج کف آلود، در پیشگاه عظمت آفرینش به آهنگ خدایی ترنم می کنند. هوگو در این داستان، صدای امواج دریا را تسبیح خداوند می داند. و انسان را به یاد حکایتی زیبا از سعدی می اندازد که: یاد دارم که شبی در کاروانی همه شب رفته بودم و سحر در کنار بیشه ای خفته.

اهل دل و شوریده ای که در آن سفر همراه ما بود، نعره ای برآورد و راه بیابان گرفت و یک نفس آرام نیافت. چونروز شد گفتمش آن چه حالت بود؟ گفت:

بلبلان را دیدم که به ناله درآمده بودند از روی درخت و کبکان از کوه و غوکان در آب و بهایم از بیشه، اندیشه کردم که مروّت نباشد همه در تسبیح و من به غفلت خفته

دوش مرغی به صبح می نالید عقل و صبرم ببرد و طاقت و هوش
یکی از دوستان مخلص را مگر آواز من رسید به گوش
گفت باور نداشتم که تو را بانگ مرغی چنین کند مدهوش
گفتم این شرط آدمیت نیست مرغ تسبیح گوی و من خاموش

بنی آدم اعضای یک پیکرند

یکی از اشعار سعدی، که شهرتی جهانی یافته است، شعری زیباست با این آغاز «بنی آدم اعضای یک پیکرند»، این شعر هم اینک بر سر در سازمان ملل، خودنمایی می کند تا همه جهانیان را به تفکری ژرف وا دارد.

بنی آدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی

سعدی (علیه الرحمه) مضمون این شعر زیبا را از پیامبر گرامی اسلامی صلی الله علیه و آله گرفته است که فرموده اند: مردم مانند یک پیکرند چون عضوی بیمار گردد و ناله کند همه پیکر مانند آن به بیداری و تب مبتلا می گردند.

 




تاریخ: شنبه 31 فروردين 1392برچسب:,
ارسال توسط حميدرضارضايي

 

 

 25 فروردین روز بزرگداشت عطار نیشابوری گرامی باد.

ای در میان جانـــــم و جان از تو بی‌ خبر               از تو جهان پر است و جهان از تو بی‌خبر

نقش تو در خیال و خیال از تو بی ‏نصیب               نام تو بر زبــــان و زبــــان از تو بی‌ خبـــر

چون پی برد به تو دل و جانم کــه جاودان            در جان و در دلی، دل و جان از تو بی‌خبـر

از تو خبر به نام و نشان اســـــت خلق را            وانگه همــــــه به نام و نشان از تو بی‌خبر

شرح و بیان تـــــو چه کنم زان که تا ابـــد            شرح از تو عاجز است و بیان از تو بی‌خبـر

جوینــــــــدگان گوهر دریای کُنـــه تــــــو               در وادی  یقیــــن و گمـــــان از تو بی‌ خبر

عطار اگر چه نعره‏ ی عشق تو می‌زنـــــد           هستنـــــد جمله نعره‏ زنان از تــــو بی‌ خبر




تاریخ: دو شنبه 26 فروردين 1392برچسب:,
ارسال توسط حميدرضارضايي

 

فاطمه یگانه دختر پیامبر که سوره کوثر در وصف او نازل شده و در قضیه مباهله با مسیحیان همراه پیامبر بود بعد از رحلت پیامبر اکرم حماسه ای سیاسی خلق کرد تا جهان را بیدار کند در این بین از حضور صاحب الامر (عج) استعانت می جویم تا یاریم کند گوشه هایی از حماسه ابدی این گوهر تابناک عالم عصمت و طهارت را بنویسم .

بیت الاحزان : بعد از رحلت پیامبر مصیبت هایی بر اهل بیت آن حضرت جاری شد که هنوز گفتنی های بسیار دارد . بیت الاحزان جایی بیرون از مدینه و بنابر روایاتی به صورت یک سایبان در بقیع بوده است ؛ فاطمه بعد از رحلت حضرت رسول بسیار می گریست به نحوی که مردم مدینه از حضرت علی علیه السلام خواستند او را یا ساکت کند یا از شهر بیرون ببرد حال این مردم خود در حق اهل بیت رسول جفا کردند و یا تحریک شده از سوی دیگران بودند بماند مهم این است که

زهرا (س) بزرگ شده خانه ای بود که وحی در آنجا نازل می شد و این دست پرورده پیامبر به خوبی می دانست که پیامبر هم باید روزی از جهان رخت رحلت بر بندد پس این همه گریه و زاری او گریه ای سیاسی بود نسبت به نادیده گرفتن حق خلافت و فراموشی زود هنگام غدیر خم در حضور دهها هزار نفر ؛

فاطمه سلام الله گریه می گرد و چون در بابت سدالابواب و بستن درهای رو به مسجد تنها به امر خدا و اطاعت رسول فقط در خانه فاطمه و علی به مسجد راه داشت و افرادی که برای کسب فیض به مسجد نبوی می آمدند و گریه و شیون یگانه دخترش را می شنیدند نسبت به این گریه ها حساس می شدند و بسیاری از وقایع بازگو و یادآور می شد و همین امر نشان می دهد شیون مظلومانه فاطمه فریاد حق طلبی او بود .

مزار گم شده : عقده دل شیعه هزار و چهارصد سال است التیام نیافته و گویی او می خواست با وصیت خود که مرا شبانه دفن کنید چراغی بر روی دیده کسانی بگشاید که طالب حق بوده و هستند . چرا فاطمه چنین وصیت کرد و چرا نخواست دیگران بر پیکر او حاضر و نماز بخوانند نمود دیگری از حماسه سیاسی او به شمار می رود بی گمان برای همه حتی غیر مسلمانان هم این سئوال پیش خواهد آمد که چه چیزی باعث خشم وی شد که پیامبر در باره اش فرمود : ( فاطمه پاره تن من است هرکس او را بیازارد مرا آزرده و هرکس او را خشنود کند مرا خشنود کرده است ).

حکایت فدک هم حکایتی سیاسی بود زیرا آن دردانه رسول هیچگاه روحیه اشرافی گری نداشت تا با درآمد آن زندگی خود را در رفاه و آسایش سپری کند ؛ خطبه و صحیفه گم شده فاطمه همه سیاسی بودند .

فاطمه سلام الله علیه به همگان یاد داد آنگاه که پای دین و ایمان در میان باشد در دفاع از ولایت از بذل جان ومال دریغ نباید کرد ؛ او به عالم یاد داد حماسه آفرینی سیاسی مرد و زن نمی شناسد و برای دفاع از کیان دین مبین همه باید آماده باشند تا فدایی شوند ؛ رمز ماندگاری فاطمه این است که سیلی خورد تا اسلام سیلی نخورد و جان داد تا اسلام ماندگار شود .

 


 



تاریخ: شنبه 24 فروردين 1392برچسب:,
ارسال توسط حميدرضارضايي

 

 


 باد پاییزی اگر برگ خزان را میبرد       مهــــــــــــر زهرا هم گناه شیعیان را میبرد

 

شهادت فاطمه زهرا (س) بر همه دوستان مجازیم تسلیت باد 

ملتمس دعای ویژه

 

http://atasheentezar.persiangig.com/%D9%81%D8%A7%D8%B7%D9%85%DB%8C%D9%87/%DB%8C%D8%A7%D8%B2%D9%87%D8%B1%D8%A7.gif

 





تاریخ: شنبه 24 فروردين 1392برچسب:,
ارسال توسط حميدرضارضايي

 سال نو



ادامه مطلب...
تاریخ: شنبه 1 فروردين 1392برچسب:,
ارسال توسط حميدرضارضايي

 


زنى مردانه در قلمرو شعر و عرفان

 

دانلوددیوان اشعار پروین اعتصامی

ای دوست، تا که دسترسی داری 
حاجت بر آر اهل تمنا را
زیراک جستن دل مسکینان 
شایان سعادتی است توانا را
از بس بخفتی، این تن آلوده 
آلود این روان مصفا را
از رفعت از چه با تو سخن گویند 
نشناختی تو پستی و بالا را
مریم بسی بنام بود لکن 
رتبت یکی است مریم عذرا را

بشناس ایکه راهنوردستی 
پیش از روش، درازی و پهنا را
خود رای می‌نباش که خودرایی 
راند از بهشت، آدم و حوا را
پاکی گزین که راستی و پاکی 
بر چرخ بر فراشت مسیحا را


ملک الشعرای بهار می گوید: «در ایران که کان سخن و فرهنگ است، اگر شاعرانی از جنس مرد پیدا شده اند که مایه‏ ى حیرت اند، جای تعجب نیست؛ اما تاکنون شاعری از جنس زن که دارای قریحه و استعداد باشد و با این توانایی و طی مقدمات تتبع و تحقیق، اشعاری چنین نغز و نیکو بسراید، از نوادر روزگار محسوب و جای بسی تعجب و شایسته‏ ى هزاران تمجید و تحسین است.
خانم پروین، به تمام شرایط شاعری عمل کرده است...».

 




تاریخ: جمعه 25 اسفند 1391برچسب:,
ارسال توسط حميدرضارضايي

امور تربیتی و تربیت اسلامی

آن والا مربی دین خدا پيامبر اكرم (ص)که جان قدسی اش

مالامال از عشق به هدایت خلق و وجود نازنینش رحمت

برای عالمیان بود، به امیر مؤمنان علی علیه السلام چنین

فرمود: «ای علی! اگر خداوند به دستان تو انسانی را هدایت کند

از آنچه خورشید بر آن تابیده، برای تو بهتر است.» و نیز فرمود:

«خدا را برای مردم محبوب سازید، تا خداوند شما را دوست بدارد.»

به راستی چه چیز زیباتر از به بار نشاندن نهال سبز ارواح پاک

و رویاندن گل خوشبوی اخلاق در باغستان جان های سپید؟!

درود بر مربيان تربيتي كه با تلاش و همت و صبوري

خويش تداوم گر راه انبيا و اوليائ الهي اند.

 




تاریخ: 8 اسفند 1391برچسب:,
ارسال توسط حميدرضارضايي

زمین را بیارایید و ثانیه ها را در عطر شکوفه های عشق بپیچید.

 هلهله کنید و پای بکوبید که اینک، یازدهمین فصل کتاب شیعه

با دست های سبز مردی از تبار ملکوت، ورق می خور د.

ولادت امام حسن عسکری(ع) مبارک باد

 

امام حسن عسگري عليه السلام با وجود پر بركتش ، زندگي را با تمام

زيبايي ها معنا مي كرد . صفاي باطنش ، صداقت كلامش و دستان

پر محبتش ، به قلب ها گرمي مي بخشيد و نيروي پايداري و مقاومت

مي داد . آن روز ها ، با وجود امام عسگري ( ع) ، زندگي معناي ديگري

داشت . توفان حوادث در برابر اراده استوارش ، به نسيمي زندگي بخش

بدل مي شد و انبوه مشكلات با كلام آرام و اطمينان بخش او به كنار مي رفت.



 

امشب دل من هوای کوی تو کند

در سامره رفته جست وجوی تو کند

مولا شب میلاد تو دستم خالی است

این دیده دمـادم آرزوی تو کند






تاریخ: 30 بهمن 1391برچسب:,
ارسال توسط حميدرضارضايي

 

download9 دانلود آهنگ زیبای محمد رسول الله از پویا بیاتی دانلود با حجم ۴٫۳۲ مگابایت

 




تاریخ: 28 بهمن 1391برچسب:,
ارسال توسط حميدرضارضايي

 

آرامشي به وسعت صحراست مادرم

 
اصلاً گمان كنم خودِ درياست مادرم


مثل ستاره در شب يلدا كه بي‌دريغ


تا صبح مي‌درخشد و زيباست مادرم‌

 يك سينه درد دارد و آهي نمي‌كشد

 
از بس كه مثل كوه شكيباست مادرم


هر روز مهربان‌تر و هر روز تازه تر

 
مثل نگاه‌ِ ساكت باباست مادرم

چشمش به غنچه‌هاي جوانش كه مي‌خورد

 
لبريزِ خنده‌هاي شكوفاست مادرم


شب‌هاي بي‌كسي چه كسي مي‌نوازدم‌؟

 
هرجاست اشك‌هاي من‌، آنجاست مادرم‌

 
هر شب پس از نماز، دعا مي‌كند مرا

 
در فكر روزهاي مباداست مادرم‌

 
پهلوش مي‌نشينم و لبخند مي‌زند

 
تنهايي‌اش در آينه پيداست مادرم


سيراب مي‌شوم به صدايش كه مي‌رسم‌


مانند آبهاي گواراست مادرم


بازي‌ّ كودكانه زمينم اگر زند

 
باكيم نيست‌، گرم تماشاست
مادرم‌

 
از ماجراي هاجر و سارا سؤال كن‌

 
در قصه‌هاي مريم و حواست
مادرم‌

 
مادر حقيقتي است به افسانه‌ها شبيه


مثل خداست‌، يكّه و يكتاست
مادرم


رازي است نانوشته الف لام ميم عشق‌

 
حرفي كه تا هميشه معمّاست
مادرم


«آهسته باز از بغل پلّه‌ها گذشت‌»

 
اما كسي نديد چه تنهاست
مادرم

 

 




تاریخ: 25 بهمن 1391برچسب:,
ارسال توسط حميدرضارضايي

 

 

 

دهه فجر انقلاب گرامي باد

 

 

دهه فجر از نگاه مقام معظم رهبری

 

دهه فجر ،‌ سرآغاز طلوع مجدد ارزشهای گرانقدر اسلامی

و مقطع رهایی ملت ایران است. در دهه فجر اسلام تولدی

دوباره یافت و این دهه در تاریخ ایران نقطه ای تعیین كننده

و بی مانند بشمارمیرود... دهه انقلاب از رشحات اسلام است

و آئینه ای است كه خورشید اسلام در او درخشید و این دهه

باید با عظمت هرچه تمامتر برگزارشود.




تاریخ: سه شنبه 10 بهمن 1391برچسب:,
ارسال توسط حميدرضارضايي

 

گرامي باد حلول ماه ربيع الاول


رسول گرامی اسلام صلوات الله علیه و آله فرمودند:

هرکس بشارت ماه ربیع الاول را به من بدهد

من هم بشارت بهشت را به او می دهم.


ماه ربيع الاول آميخته با خاطره غم انگيزي چون شهادت

امام حسن عسکرى(ع)است و آغاز امامت پربرکت

حضرت بقية اللّه(عج) و مطابق روايت معروف، ماه ميلاد

مبارک پيامبر گرامى اسلام(ص) و حضرت صادق(ع)

هجرت پيامبر اکرم(ص) از مكه به مدينه وازدواج

مبارك رسول خدا (ص) با حضرت خديجه کبرى(س) و

ماه رخداد واقعه عظيم «ليلة المبيت» است و در مجموع

از ماه‌هاى بسيارپربرکت و پرخاطره‌اي است که سزاوار

است، همه علاقه‌مندان مکتب اهل بيت(ع) آن را

ارج نهند و گرامى بدارند.




 




تاریخ: یک شنبه 24 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط حميدرضارضايي
ارسال توسط حميدرضارضايي

 

 

 

سلام بر حسين و اربعينش، سلام بر اربعين و زائرانش! و سلام بر اندوه هاي دل آنان كه به سوغات بر مزار كشتگان، عشق بردند و به مويه نشستند. به شوق زيارت صحن و سراي جان فزايت، اربعين شهادتت را به سوگ مي نشينيم، يا حسين!

 اربعين از رازهاي هستي است و اربعين حسين (ع) روز بسط لطف اوست بر پيروان و دوستدارانش. و در مقام حسين (ع) همين بس كه در زيارت اربعينش خطاب به جدشان محمد مصطفي (ص) و پدر بزرگوارشان حضرت علي (ع) و مادر گراميشان فاطمه (س) ميگوييم كه خداوند عزاداري شما را در رثاء حسين (ع) فبول فرمايد.

 اربعين در فرهنگ عاشورا

در فرهنگ عاشورا، اربعين به چهلمين شب شهادت حسين بن علي(ع) گفته ميشود که مصادف با روز بيستم ماه صفر است. از سنتهاي مردمي گرامي داشت چهلم مردگان است، که به ياد عزيز فوت شده خويش، خيرات و صدقات ميدهند و مجلس ياد بود  بر پا ميکنند، در روز بيستم صفر نيز، شيعيان، مراسم سوگواري عظيمي را در کشورها و شــــهرهاي مختلف به ياد عاشوراي حسيني بر پا ميکنند. عاشقان و پيروان آن امام، در سحال اســـــرار اربعين به ذکر پرداخته و  باران اشکبار  چشم خويش را با مظلوميت حسين و يارانش پيوند مي زنند. اين راه، راه تداوم عشق است و بي گمان هيچگاه بي رهرو نخواهد بود.

 نخستين اربعين

در نخستين اربعين شهادت امام حسين (ع)، جابر بن عبدالله انصاري و عطيه عوفي موفق به زيارت تربت و قبر سيد الشهدا شدند. بنا به برخي نقلها، در همان اربعين، کاروان اسراي اهل بيت (ع) دربازگشت از شام و سر راه مدينه، از کربلا گذشتند و با جابر ديدار کردند. البته برخي از مورخان نيز آن را نفي کرده و نپذيرفته اند، از جمله مرحوم محدث قمي در «منتهي الامال» دلايلي ذکر ميکند که ديدار اهل بيت از کربلا در اربعين اول نبوده است. به هر حال، تکريم اين روز و احياي خاطره غمبار عاشورا، رمز تداوم شعور عاشورايي در زمانهاي بعد بوده است.

 اربعين و عرفان

 اربعين از رازهاي هستي، خصوصيت عدد چهل و اسرار نهفته در آن براى ما روشن نيست. البته چه بسا، با توجه به ويژگى ‏هاى انسان، «چهل بار» تكرار يك رفتار پسنديده موجب ملكه  معنوى و تعميق آن رفتار و قابليت نزول فيض خاص خداوند مى ‏شود. در فرهنگ اسلامى هم عدد چهل (اربعين) جايگاه ويژه اى دارد. چله نشينى براى رفع حاجات، حفظ كردن چهل حديث، اخلاص چهل صباح، كمال عقل در چهل سالگى، دعا براى چهل مؤمن، از اين نمونه هاست.

آمده است که چون حضرت موسي (ع) را قابل استماع کلام بي واسطه خداوند ميکردند چهل روز به خلوت فرستادند و خداوند فرمود: «... و اذا واعدنا موسي اربعين ليله »

پيامبر حکيم (ص) فرمود:

« من اخلص لله اربعين يوماً فجر الله ينابيع الحكمة من قلبه على لسانه»: هر كس چهل روز فقط براى خداوند تعالى اخلاص چشمه هاي خداوند ورزد حكمت را از قلبش بر زبانش جارى مى‏ سازد.»

صاحب مرصاد العباد، عارف نامي نجم الدين شيرازي نيز گفته است: "و عدد اربعين را خاصيتي است در استکمال چيزها که اعداد ديگر را نيست." چنانکه در حديث صحيح آمده است:

ان خلق احدکم بجمع في بطن امه اربعين يوما ثم يکون علقه مثل ذلک.

و خواجه عليه السلام ظهور چشمه هاي حکمت از دل بر زبان را اختصاص اخلاص اربعين صباحا فرموده است، و حوالت کمال تخمير طينت آدم عليه السلام به اربعين صباحا کرد و از اين نوع بسيار است."

 

 




تاریخ: پنج شنبه 14 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط حميدرضارضايي

 

 


شیرینىِ در کنار هم بودن لبخندهاى امشب، هزار بار بهتر از اشکِ حسرت ریختن بر مزار جدایى هاى فرداست.         

 




تاریخ: پنج شنبه 30 آذر 1391برچسب:,
ارسال توسط حميدرضارضايي

 

یلدایتان رویایی، روزهایتان پر فروغ، 

شبهایتان ستاره باران، عمرتان طولانی، دلتان نورانی !

***********

فریادکشیده هر دو جیبم جانسوز!       با دیدن نرخ هندوانه ،دیروز!

یلدا ! تو کمی دیرتر امسال بیا              یارانه برای تو ندادند هنوز!

 




تاریخ: سه شنبه 28 آذر 1391برچسب:,
ارسال توسط حميدرضارضايي
آخرین مطالب

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی